• پیمایش خط‌الراس مرکزی رشته کوه دنا

    پیمایش خط‌الراس مرکزی رشته کوه دنا

    میگن دنا برای ایرانی‌ها مثل آلپه برای اروپایی‌ها.
    یک بهشت برای تمرین کوهنوردی.
    از مسیرهای فنی گرفته تا پیمایش‌های جذاب زمستانی، دنا در هر سطحی که باشید براتون جای کار داره.
    از کودکی، دنا دورازدست‌ترین قله‌ای بود که می‌خواستم نه فقط در رویا که در حقیقت فتحش کنم.
    تا همین چند سال پیش که فهمیدم، اولا دنا قله نیست و یک رشته‌کوهه با بیش از ۵۲ قله‌ی بالای ۴۰۰۰ متر و دوما ما کوهنوردا به جنگ کوه‌ها نمیریم که فتحشون کنیم، بلکه اونها رو صعود می‌کنیم و این وسط تنها چیزی که باهاش در جنگیم، توان ذهنی و بدنی خودمون هست.

    رشته‌کوه دنا

    دنا رو به سه بخش، خط‌الراس شرقی، مرکزی و غربی تقسیم‌بندی میکنن.
    بلندترین قله‌ی دنا، قاش‌مستان یا بیژن ۳ در خط‌الراس مرکزی دنا قرار داره.
    مسیر رایج صعود به این قله از روستای خفر از توابع سمیرم است ولی از اونجایی که همیشه یک کوهنورد دچار وسواس به چالش کشیدنه، میاد به خودش میگه: خب چکار کنم بترکونم محدودیت‌های جسمانیمو، میایمو به جای مسیر مستقیم، از ابتدای خط‌الراس مرکزی که همانا «برد آتش» و «سیچانی» میشه یا یکم اونورترش که آسونتر بشه از «حوض‌دال» صعود می‌کنیم، همینجوری خط‌الراس رو میریم و میریم (آی بده بستون داره! آی!!) نزدیک‌های انتهای خط‌الراس مرکزی، میرسم به بیژن سه… بیشتر بخوام خودمو محک بزنم، یه سر هم به حضرت «مورگل» میزنم تا حجت تموم بشه بگم کُلشو رفتم. البته که کلِ کلش هم نیست!

    کلش چیه؟
    طی کردن هر سه خط‌الراس شرقی، مرکزی و غربی دنا که معمولا یک پیمایش یک هفته تا ده روزه‌ست. تو کوهنوردی فارس و کهگیلویه‌وبویراحمد طی کردن خط‌الراس‌های دنا یجورایی آخر کوهنوردیه.
    یعنی تو بیا بگو من پارسال رفتم ‌اورست.
    قبل از عرض تبریک، سریع میگن که: زمستونه‌ی خط‌الراس کامل دنا رو رفتی؟
    اگر جوابت منفی باشه، صرفا یه آدم پولداری که رفتی یک کوهنوردی تجاری انجام دادی.
    خلاصه که خیلی مهمه. ما که از شرایط صعود زمستانه دنا فقط آرزوش رو داریم ، تصمیم گرفتیم بجاش بریم پیمایش خط‌الراس مرکزی دنا (اونم نه کاملش) و نه در زمستان، که تو دل تابستون.

    یجورایی راستشو بخوام بگم تصمیم هم نگرفتیم، مجبور بودیم بریم، پیش نیاز سفر به دماوند بود.

    برنامه‌ریزی

    باشگاهی که می‌خواستیم تابستون ۱۴۰۱ باهاشون همسفر دماوند بشیم، برای متقاضیان یک سری صعود در نظر گرفته بود جهت آمادگی و سرند کردن اعضا.
    یه چیزی تو این مایه‌ها که می‌بریمتون، هرکس جونش درنیومد میره مرحله بعدی، لیکن ملت جونشون هم در میومد، قدرت خدا بازم میرفتن مرحله بعدی!
    خلاصه این شد که آخرش ما با یه لشکر سی و چند نفره با ماکسیمم سرعت ۱٫۳ کیلومتردرساعت، راهی خط‌الراس مرکزی دنا به مسافت حدود ۲۴ کیلومتر شدیم.

    غالبا برنامه‌ی خط‌الراس مرکزی به این شکل اجرا میشه که از شهر سی‌سخت به گردنه‌ی بیژن میرن، مسیری که برای ماشین‌سواری و نهایت مینی‌بوس قابل تردد هست، اما خب اینجا ایرانه اتوبوس هم نیتش صاف باشه میره!
    از اونجایی که براتون لوکیشنش رو میذارم، پیمایش خط‌الراس رو شروع می‌کنن. معمولا کسی «برد آتش» نمیره، «سیچانی»م که دو قدم راه با «حوض‌دال» فرقشه، چه اینجا چه اونجا، اونم نمیره، تو پناهگاه حوض‌دال زیر قله، یک شب کمپ می‌کنه و فرداش کوله سنگین می‌کشه رو خط‌الراس، اول «حوض‌دال» بعد آقایون «بیژن» و چهارده پونزده تا قله‌ی دیگه تا میرسه به عزیز دل، قاش‌مستان. صد البته که اسم این نمیشه خط‌الراس‌مرکزی وقتی این همه از سر و تهش زدی و خدا می‌دونه از وسطش چند تا قله رو فاکتور گرفتی. دربهترین‌حالت میشه پیمایش «بخشی از خط‌الراس مرکزی».

    درسته که خدا بخیل نیست، اما توجه داشته باشید که دوستانِ همیشه در صحنه نشستن منتظر که با بیشترین سرعت ممکن اشتباهات شما رو استوری کرده، پشت‌بندش به این نکته اشاره کنن که «ما خوبیم اونا بدن».

    بگذریم، زیر قاش مستان یه مکانی هست که بهش میگن زمین فوتبال (که خدایی تنها شباهتش به زمین فوتبال در اینه که هیچ شباهتی با زمین فوتبال نداره)؛ شب رو اونجا کمپ می‌کنه و فردا صبحش قسمت باشه میره مورگل، نباشه هم سرازیر میشه طرف روستای خفر.
    گاهی هم چون جونش زیاده، همون بعد از قاش‌مستان میره مورگل میاد تا پناهگاه قاش‌مستان شب رو اونجا می‌خوابه.
    رایج ترین مدلی که من دیدم اینه.
    حالا بهرحال زمینه دیگه، گِرده. از هرجاش بری می‌رسی به مقصد؛ شما برو کل کره زمین رو دور بزن بیا؛ اینم میشه.

    سرپرست ما از اونجایی که به قدرت تیم و توانمندی افراد کمکیش ایمان داشت (مثل اینکه یکیش هم ما بودیم یعنی)، تصمیم گرفتن که تا شب‌مانی حوض‌دالش برنامه همون باشه، ولی بعدش دیگه کوله نبریم و همه وسایل رو بذاریم پناهگاه، بریم تا «قاش مستان» و «مورگل» و همه رو برگردیم دوباره زیر «حوض‌دال» بخوابیم.

    یه این جور قدرت‌های منطقه‌ای بودیم واسه خودمون.

    خوان اول: قاطر

    خلاصه آقا ما رفتیم؛ خوان اول، دادن کوله‌ها با قاطر بود.
    این پدیده‌ی قاطر در حوض‌دال چند وقتی بیشتر نیست به عرصه‌ی ظهور رسیده، بنابراین اساتید، هنوز وارد نیستن؛ یهو دیدی قاطر با بارش رفت ته دره یا کوله پاره شد، اینو مد نظر داشته باشید وقتی دارید بین سبک‌بار صعود کردن و ریسک بجان خریدن ازدست‌دادن تجهیزات دودوتا چهارتا می‌کنید. البته که دوستان دارن آموزش می‌بینن رو کوله‌های بچه‌ها ایشالله تا دو سه سال دیگه حله!

    از اونجایی که تعداد ما بالا بود و قاطر کم، از قبل قرار بر این شد که هر دو نفر فقط یک کوله به قاطر بدن.
    امان از این بشر دوپا! نمی‌دونم عزیزان دل با چه جادویی، کل وسایل دو کوله رو میکردن تو یک کوله، میدادن بار قاطرِ بخت برگشته.
    این شد که وزن همون بود ولی تعداد کوله کمتر بود. باهوش کی بودیم ما خودم هم نمیدونم.

    ما که سرعتمون رو خدمتتون گفتم چقدر بود، قاطرها به دلیل داشتن دو عدد پا بیشتر از ما، سرعتشون دو برابر ما بود که خب همچنان سرعت قابل عرضی نمیشد. حالا این رو به زرنگ‌بازی دوستان و ناشی بودن باربرها اضافه کنید؛ شد آنچه نباید میشد. توی راه چندین بار ایستادن و کوله‌های ریخته شده رو جمع کردن، قاطر نشسته بر زمین رو با سلام و صلوات بلند کردن و بدین‌شکل تا دو ساعت بعد از رسیدن ما به پناهگاه، بارهامون نرسیدن که نرسیدن.
    یکسریمون چادرمون تو قاطر بود که هیچی! نتونستیم کمپ کنیم و لاجرم مهمان پناهگاه‌نشین‌ها شدیم. یک سری هم که چادر داشتن از شدت باد نتونستن دووم بیارن و وسط شب ریختن رو سرمون، آخرش رو بگم این شد که ۳ ساعت بیشتر نخوابیده، باید می‌زدیم به دل کوه.

    شروع پیمایش

    هرچه از ما اصرار که تو رو خدا یکی دو ساعت دیرتر مگه چی میشه! از سرپرست انکار که به تاریکی شب می‌خوریم، نمیشه.

    جا داره اینجا توضیح بدم که در کوهنوردی ساعت ۳ نیمه شب، حتی ۲ نیمه شب، صبحه! ولی ساعت ۱۱ شبه! این چه سمیه خودم هم نمی‌دونم.

    برای اینکه متوجه موضوع بشید، با توجه به سرعت ما، پیمایش مسیر رفت‌و‌برگشت چیزی حدود ۱۷ ساعت پیش‌بینی شده بود.
    یعنی ما اگر ۴ صبح راه می‌افتادیم، ۹ شب می‌رسیدیم همین‌جا (خب لعنتی چه کاریه که میرید؟ سوالات فلسفی‌تون رو الان مطرح نکنید اینجا جایش نیست. بیشتر از لعنتی هم اجازه ندارید بهمون فحش بدید، گفته باشم! اصلا کوهنوردی همینه! اگر درگیر چنین سوالاتی هستی چرا اومدی گزارش صعود می‌خونی خب!؟)
    بنابراین اگر ۶ صبح راه می افتادیم، ۱۱ شب میرسیدیم و شب بده!

    همین رو بگم که فکر نکنم کسی بیشتر از ۲ ساعت خوابش برده بود که مجبور به عزیمت شدیم.
    باد چی می‌گفت این وسط. واقعا نمیشه بماند! باید گفت ازش!
    سرعت باد قرار بود نهایت ۱۰ کیلومتر در ساعت باشه ولی واقعا سرعت اون باد لعنتی خیلی بیشتر از این حرفها بود.
    قله «حوض‌دال» خودش مشهوره به بادخیز بودن. حالا بیاد و ابروباد و مه‌وخورشید و حتی فلک هم در کار بشه، ببین چه ترکیبی بشه این دیگه!
    وسط تابستون بود، اشتباه محاسباتی شخصی من هم اعتماد بود! اعتماد به داده‌های آورده شده در گروه! خب انسان، خودت هم چک میکردی!
    اصلا برای یک کوهنورد زشته خودش تک‌تک قدم‌های یک صعود رو بررسی نکنه.
    تو، توی همه تصمیمات سرپرست فضولی می‌کنی، از کی بریم و کجا بریم و با چی بریم، اون وقت یه آب‌وهوا رو چک نمیکنی!؟
    یکی از زشت‌ترین اشتباهات من تو کوهنوردیم تا به امروز بود.

    این شد که با توجه به دما و بادی که در گروه اعلام شده بوده، موقع انتخاب پوشاک گفتم، بیس که نمی‌خواد، گرمم میشه؛ گروتکس که نمی‌خواد، گرمم میشه؛ اینو نمی‌خواد، اونو نمی‌خواد؛ یک گرم هم کوله سبک‌تر بهتر! این شد که روی ویبره از سرما رفتیم تا قله «حوض‌دال». حالا به چه وضعیتی؟ نگاه ساعت کردم دیدم مسیر یک‌ساعت‌ونیمه رو ۳ ساعته رفتیم. یعنی با سرعتی زیر ۱ کیلومتردرساعت، با توقف هر ۱۰۰ متر یکبار… یعنی کل قانون حالا حرکت کنیم گرممون میشه رو هوا بود!

    در اینجا بود که مغزم دستور داد یا ادامه بده و با شرف، جون بکن یا مثل یک ترسو برگرد پناهگاه و بخواب!
    چکار کنیم چیکار نکنیم، ما چندتا از مثلا ستون‌های گروه، شرف و استقامت و باقی قضایا رو گذاشتیم زمین و برگشتیم پناهگاه.
    مناسبه که الان به موضوع ارتفاع زدگی اشاره کنم.
    کلا شما میتونی هر گندی که میزنی رو در کوهنوردی بندازی گردن ارتفاع. قربونش برم اینقدر هم تنوع حال داره که از دل‌درد و سردرد گرفته تا توهم و تنفس نامنظم رو میشه بهش نسبت داد. در این حد که بعضی‌ها به «اوه شت، باید برم خرس بگیرم» برگشتن! تا این اندازه دستت بازه برای نرفتن!
    خب از این‌جاست که به جای تعریف پیمایش مسیر خط‌الراس مرکزی، متاسفانه باید بشینید پای گزارش بازمانده‌ها!

    پناهگاه

    ما ساعت ۸ صبح پناهگاه بودیم. بجز من ۷ نفر دیگه، هریک به‌هردلیلی که توضیح دادم همش به ارتفاع برمیگرده، تو پناهگاه بودن. وقتی یک برنامه رو از وسطش ترک می‌کنی، اولش بدنت گرمه نمی‌فهمی چه کردی؛ بجز این، خب خوابت هم میاد پس بیشتر نمی‌فهمی.

    صبحونه خوردیم و خوابیدیم تا نزدیک ظهر.
    پناهگاه حوض‌دال رو جدید ساختن. دو طبقه داره، بیرونش جذابتر از توشه. سقف طبقه دوم خیلی کوتاهه؛ اتاق پایینی بهتره، هم بخاطر فضا، هم عدم نیاز به پله‌هایی که عملا تله مرگه.
    برق هم فقط در صورت روشن شدن ژنراتور دارید، اونم اگر مسئول پناهگاه رو پیدا کنید وگرنه که ندارید!
    ولی از منظره و لوکیشن عکاسی تا دلتون بخواد راه هست به پست اینستای شما، برای همین پیشنهاد میکنم یه جوری برنامه‌ریزی کنید که مثل ما شب نرسید. درسته تو مسیر، آفتاب اذیت می‌کنه اما باور کنید دربه‌در شدن تا ساعت ۱۲ شب و کم خوابی خیلی بیشتر آزاردهنده‌تر از یکم آفتاب سوختگی هست. خلاصه که بیایید و از آفتاب نترسید، یه زمان درست و درمون برسید پناهگاه و کلا هم سعی کنید هر کاری ما کردیم رو نکنید، آفرین.

    ما طبقه دوم خوابیده بودیم، گاهی بیدار میشدم، از صدای باد و می‌گفتم آخی بچه‌ها و بعد کیسه خواب رو می‌کشیدم دور شونه و تو گرمای لذت‌بخشش خودم رو جا می‌کردم و در دم دوباره می‌خوابیدم.

    از عذاب وجدان بود یا گرسنگی یا شایدم صدای بی‌سیم، ساعت ۱۲ دیگه بیدار شدیم، گویا یک عده دیگه بچه‌ها داشتن از زیر بیژن ۲ برمی‌گشتن.
    از اونجایی که فعالیت جذاب دیگه نداشتیم، نشستیم حدس زدن که کی برگشته.
    باید اغراق کنم که از برگشتن سرپرست برنامه به شدت وحشت کرده بودم، خب باید توضیح می‌دادم چرا برگشتم!
    برای خودم واضح بود که چرا، ولی به زبون که میاوردمش، کل جریان تخریب میشد و تنزل پیدا میکرد در حد «تنبلی کردی یا توانش رو نداشتی».
    برای همین سعی کردم به زبون نیارمش. البته که در ادامه خواهید دید به اندازه کافی سعیمو نکردم.

    فکر میکنم حدود ۲-۳ بعدازظهر بود که بیژن دویی‌هامون رسیدن. از ویژگی‌های داشتن یک سرپرست فهیم اینه که اصلا لازم نداشتن همون موقع بدونن مشکل چی بوده، کلی تحویلمون گرفتن بدون این که سوال جواب کنن.
    شاید اون موقع میدونستن که چقدر دل شکسته هستیم، چیزی که خودمون هم نمی‌دونستیم.
    این اولین بار بود که من یک صعود رو از نیمه‌ رها می‌کردم، برای همین نمی‌دونستم تا چند روز دیگه دلم شروع می‌کنه به شکستن و خدا می‌دونه تا کی!
    احتمالا تا وقتی که به سرانجام برسونم این ناتمام رو.

    حالا که معمای برگشتگان از بیژن هم حل شده بود، نهار هم خورده بودیم، عملا داشت حوصلمون سر میرفت؛ چکار کنیم، چکار نکنیم، تصمیم گرفتیم بخوابیم.
    ولی واقعا هر انسانی توان محدودی برای خوابیدن داره. این شد که لاجرم بیدار شدیم .
    اینجا بود که فهمیدیم ساعت یادم نیست کی، بچه‌ها رسیدن به قله قاش‌مستان و تو راه برگشتن.
    شاید فکر کنید دوست داشتم جاشون باشم ولی واقعا تصور اینکه تازه باید برمی‌گشتن راه رفته رو و ما در عوض داشتیم آجیل‌ و شیرینی و چای می‌خوردیم تو یک جای گرم و نرم، آنچنان رشک‌برانگیز نبود.
    هرچقدر بازی کردیم، بچه‌ها نرسیدن. هرچقدر خوردیم، بازم نرسیدن. هرچقدر گشت زدیم منطقه رو، بازم خبری نبود که نبود!

    دیگه ساعت دور و بر ۸ بود که گفتن دارن پناهگاه را می‌بینن.
    باد صبح بود که گفتم، الان وحشی‌تر هم شده بود.
    تصمیم گرفتیم یک کار خوب براشون انجام بدیم و سوپ درست کنیم.
    از مسئول پناهگاه یک دیگ بزرگ گرفتیم و هرکسی هر نوع سوپی داشت داد ریختیم توش.
    شرکت الیت تو هیچ کابوسیش ندیده بود که، یه روز تو ارتفاع ۳۸۰۰ متری دنا، یه عده بیکار، سوپ سبزیجاتش رو قاطی سوپ زرشک و مرغ کنن و درنهایت این رسوایی براشون کافی نباشه، چندتا نودلیت هم بریزن سرش، شکم ‌سیر کن بشه.

    خیلی رسیدن‌شون بیشتر از انتظار طول کشید، براشون جاشون رو آماده کردیم. فکر نکنید ایده خوبی بودا! حتی به امتحان کردنش فکر هم نکنید! چرا؟ چون بعضی‌هاشون اینقدر عصبانی شدن از اینکه کیسه خوابشون رو باز کرده بودیم و وسایلشون جابجا شده بود که نزدیک بود بزننمون.
    حتی سوپ هم همشون رو خوشحال نکرد، سوپ میخواستن چیکار! تو اون وضعیت، تیم ستون میخواست، ستون‌ها کجا بودن، تو پناهگاه زیر پتو! خلاصه که بَلبشویی شد بیا و ببین. خسته بودن، عصبانی شدن، داشت جنگ میشد سر جای خواب که من و همسر جان رفتیم بیرون، چادر زدیم. تو بادی که نصیب هیچکس نکنه.
    باد میگم ولی شما حتی تصورش هم نمیتونی بکنی چه شدتی داشت.
    هر لحظه منتظر بودم جمعمون کنه، بسته‌بندی شده، پایینِ دره تحویلمون بده؛ حالا گیرم له و لورده.

    بعد از ۲-۳ ساعت که فهمیدم اگر این باد توانش رو داشت تا الان کنده بودمون تموم شده بود رفته بود، وهم جدیدی اومد سراغم که همانا بلند شدن سنگ از روی زمین به اذن باد و فرو افتادنش روی سرمون بود. همین قدر شرایط فانتزی طور، اتاق فرار گونه بود.

    از اونجایی که راوی داستان که من باشم هنوز زنده‌ام می‌تونید حدس بزنید که هیچ اتفاقی نیوفتاد. سرتاپامون خاک، ساعت ۷ صبح از خواب بلند شدیم.
    یه صبحونه با طعم شن و ماسه خوردیم و راه افتادیم به سمت پایین کوه.

    بازگشت

    خب از این‌جا شروع شد.
    یا ملت با نگاه می‌پرسیدن یا اگر یکم جسورتر بودن با صدای بلند که «هوی چرا نیومدی؟»
    و چون انسان موجودی است فراموشکار، تا به زبون می‌آوردمش، مجبور میشدم برای اینکه احمقانه به‌نظر نرسه، چیزهایی دیگر بهش اضافه کنم که نه تنها راست و ریستش نمی‌کرد، که میشد احمقانه با مخلفات اضافه.
    حالا مگه تموم میشد این راه برگشت.
    کلا حوض‌دال معروفه به اینکه از چشمه سیچانی، ماشین‌ها رو میبینی ولی هیچ‌وقت بهشون نمیرسی.

    مزاح میکنن، رسیدیم ما بالاخره.
    سوال و جواب کردن ما به اندازه کافی دوستان رو سیراب نکرده بوده از این‌جا به‌بعدِ ماجرا، توی راه برگشت به سمت شیراز، هرچی مزه ذخیره کرده بودن در سالهای عمرشون، بارمون کردن تا بارشون سبک بشه.
    هیچ کدوم از اینا دردناک نبود.
    از اول هم انگار رفته بودم که نرم، که نرسم.

    درد قصه فقط برای من اونجاش بود که در ره منزل لیلی، من دیگه مجنون نبودم، این شد که سر کوچک‌ترین خطری راه کج کردم به سمت پناهگاه.

    یه چند تا پند اخلاقی هم بدم تو حلقم گیر نکنه:
    هر کاری کردم لابلای گزارش بپاشم‌شون مگر زهرشون کم بشه نشد که.
    اگر از وجب‌به‌وجب یک برنامه ایراد می‌گیرید و از قدم‌به‌قدم مسیر ناراضی هستید، پیامدهای تصمیم‌تون رو بپذیرید و از همون اول پا نذارید تو برنامه. چون رو‌ وجود تک‌تک آدم‌های شرکت‌کننده در یک برنامه حساب باز میشه، زیر پاشون رو خالی نکنید. کلا نرید که بدونن نیستید.
    اگر دوستی دارید که دم‌‌به‌دقیقه سر هر چیزی راهکار سازنده‌ش برای عبور از بحران قهر کردن و دوری کردن و نادیده گرفتنه، تصمیم خودتون هست که باهاش دوست باشید یا نه، ولی عاقلانه است باهاش کوه نرید. کوهنوردی یک ورزش انفرادی نیست. هم دیگران به شدت به شما وابسته هستن هم شما به دیگران. در انتخاب دیگران‌تون به شدت وسواس به خرج بدید.

    دنا منطقه بکری هست، همه جا چشمتون به اطراف باشه حتی نزدیک به جاده، ممکنه مثل ما یک گله بز کوهی تصمیم بگیرن گذر خیال‌انگیزی داشته باشن در برابر چشمای حیرت زده‌ی شما.
    دستپاچه نشید اگر امکانات کافی برای ثبت این لحظه رو با دوربین و لنز حرفه‌ای ندارید، متوصل دوربین‌های بی‌کیفیت موبایل نشید (بجز خاندان اس ۲۱ و ۲۲ سامسونگ و دیگر پرچمداران گران‌قیمت سال ۲۰۲۲ به بعد)؛ که چیزی جز اجسام نامعلومِ تکان‌خورنده در دامنه‌ی کوه نصیبتون‌ نمیشه، چشمتون رو سیراب کنید از لذت دیدنشون و بعد بیایید یه چندتا چیز هم بذارید روش، قشنگ بُلد شده و با جزییات فراتر از واقعیت تحویل ملت بدید.
    مثلا میتونید با چاشنی کردن حمله‌ی خرس، گرگ، پلنگ یا دیگر درندگان هنوز منقرض نشده‌ی محیط زیست دنا، کل داستان رو هم بزنید، با هشتگ محیط_زیست_خود_را_دوست_بدارید، کپشنش کنید واسه اون عکسی که موقع غروب دور و اطراف پناهگاه گرفتید.
    یا فقط بنویسید آشغال نریز بی…، اگر در جای خالی قصد داشتید کلمه‌ی متفاوتی جایگزین کنید، اون دیگه زاییده‌ی ذهن شماست، نگارنده مسئولیتش رو نمی‌پذیره.

    خلاصه از اونجایی که کوهنورد هم بشری است دو پا ، مثل دیگر گونه‌های خودش، هرجا پا نهاده باشه پس‌ماندی از خودش بجا گذاشته. بنابراین تضمین میکنم که میتونید هر جایی از چسبیدن به این موضوع کلی سخنرانی کنید. فقط وقتی دارید اوج می‌گیرید از خودتون یواشکی بپرسید چقدر پاک سفر کردید؟

    اطلاعات مسیر پیمایش

    • نقطه‌ی شروع (پای کار): گردنه‌ی بیژن با ارتفاع ۲۹۱۰ متر از سطح دریا
    • شب‌مانی: پناهگاه حوض‌دال با ارتفاع ۳۷۸۰ متر از سطح دریا
    • قلل بلندتر از ۴۰۰۰ متر به ترتیب از شرق به غرب:
      برد آتش – سیچانی – حوض‌دال – کرسمی غربی – کرسمی شرقی – بیژن ۱ (ماش) – کپیری‎‎ – بیژن ۲ (برج) – قزل قلعه – بن رو – بیژن ۳ (قاش مستان) – مورگل
    • پای کار تا پناهگاه حوض‌دال
      • مسافت: ۴٫۷ کیلومتر
      • اختلاف ارتفاع: ۸۷۰ متر
      • میانگین شیب: ۱۸٫۵ درصد
    • پناهگاه حوض‌دال تا قله حوض‌دال
      • مسافت: ۱٫۸ کیلومتر
      • اختلاف ارتفاع: ۵۰۰ متر
      • میانگین شیب: ۲۷٫۵ درصد
    • قله حوض‌دال تا قله مورگل
      • مسافت: ۱۵ کیلومتر

    فاصله قله‌ها از یکدیگر

    منبع: wikiloc – farzadreyhani

    باسپاس از آقای فرزاد ریحانی، فواصل زیر باتوجه به پیمایش از خفر تا گردنه‌ی بیژن بصورت برعکس آورده شده است؛ و از مسیر پناهگاه حوض‌دال عبور نمی‌کند.

    بدیهی‌ست که فواصل حدودی هستند.

    گردنه بیژن – 2.8km – برد آتش

    برد آتش – 2.5km – سیچانی – 1.9km – حوض‌دال – 1.9km – کرسمی غربی – 0.6km – کرسمی شرقی – 2km – بیژن ۱ (ماش) – 1km – کپیری – 1.5km – بیژن ۲ (برج) – 1.6km – قزل قلعه – 1.6km – بن رو – 1.3km – بیژن ۳ (قاش مستان) – 3.3km – مورگل

    مورگل – 8.5km – پناهگاه – 4.5km – خفر

    مجموع

    • برد آتش تا مورگل: ۱۹٫۲ کیلومتر
    • گردنه بیژن تا خفر: ۳۵ کیلومتر

    بیشتر بدانیم: نقشه آنلاین مسیرها و قلل ۴۰۰۰ متری رشته کوه دنا

  • گزارش صعود قله هزار (چهارمین قله بلند ایران)

    گزارش صعود قله هزار (چهارمین قله بلند ایران)

    اطلاعات قله هزار

    • چهارمین قله بلند ایران
    • ارتفاع قله از سطح دریا: ۴۵۰۱ متر
    • ارتفاع پای کار از سطح دریا: ۳۳۰۰ متر
    • ارتفاع صعود: ۱۲۰۰ متر
    • مسافت پای کار تا قله: ۵٫۵ کیلومتر (مسیر باب‌زنگی)
    • راهنما: آقای صنعتی ۰۹۱۳۴۴۱۰۶۵۹
    • برای رسیدن به قله، ۳ مسیر صعود نرمال وجود دارد.
      • مسیر اوردیکان
      • مسیر آبشار راین در جبهه‌ی شمالی
      • مسیر باب‌زنگی در جبهه‌ی جنوبی

    از بین این ۳ مسیر، اوردیکان کمترین مسافت تا قله و راین، بیشترین مسافت را دارد.
    این شبهه وجود دارد که صعود از مسیر اوردیکان برای طرح سیمرغ قابل قبول نیست، اما در آخرین اطلاعیه‌ای که توسط فدراسیون کوه‌نوردی منتشر شده است، درصورت استفاده از راهنمای محلی، صعود از این مسیر بلامانع است.
    در مسیر صعود جبهه‌ی شمالی، جان‌پناهی فلزی قرار دارد که معمولا صعود از این جبهه، با احتساب یک شب‌مانی در جان‌پناه، یک روز و نیم طول میکشد.
    و در آخر، مسیر باب‌زنگی. آغاز پیمایش از روستایی است به همین نام در ارتفاع ۳۳۰۰ متری که مرتفع‌ترین منطقه‌ی مسکونی ایران به‌شمار می‌آید.

    گزارش برنامه

    خب خب خب…
    قشنگ معلومه که این سبک گزارش‌نویسی من نیست.🥴
    اگر از این مدل گزارش‌ها می‌خواید، فقط کافیه گوگل کنید: «قله هزار». پونصد میلیون تا گزارش میاد بالا!
    اما اگر طالب داستانید، بشینید پای روایت من از سفر.

    داستان قله‌ هزار

    بعضی کوه‌ها سخت صدات میزنن. پارسال که همه رفته بودن هزار و من از صعودها جا مونده بودم، می‌گفتم: پاییز که فصل صعود هزار نیست! بهتر که نشد، بهتر که نرفتی…🙃
    فکر میکردم در بهار، هزاران هزار گیاه در دامنه‌ی این کوه سبز میشن و صعودی غرق در زیبایی خواهم داشت.
    ولی فکر میکنم زیادی زود رفتیم… چون حقیقتا اونقدری که تصور کرده بودم، سبز، رویایی و مملو از هزار گونه‌ی گیاهی نبود. با این همه، پوشش گیاهی منطقه به واسطه‌ی گل‌های سنبل و (واقعیت اینه که اسم بقیه‌اش رو نمی‌دونم) بنابراین و غیره، بسیار زیبا بود.

    اما زیبایی اصلی برای من، باب‌زنگی بود. خانه‌های سنگی کوتاه با سقف‌های کاه‌گلیِ نوک تیز، خانه‌ها و آغل‌هایی که شبیه هیچ روستایی نبود که تا اون موقع دیده بودم.
    موبایل همه جای روستا آنتن‌دهی خوبی نداشت، با وجود دکل بدقواره‌ای که درست بالای بلندترین تپه، تمام رویا رو از خانه‌ها می‌گرفت و پرت میکرد وسط دنیای مثلا مدرن، زُخمت، بی‌روح و نامربوط.

    گرچه برخی از اهالی هم، زحمت خراب کردن زیبایی رو با به اصطلاح امروزی کردن خونه‌ها کشیده بودن و احتمالا فکر کردن الان مقبول‌ترن در نگاه مردمان شهری.

    شاید اگر این مرز نبود -مرز بین روستایی و شهری، مرز بین شهرستانی و تهرانی- اینقدر سعی نمی‌کردیم حل بشیم در چیزهایی که خودمون رو در اونها گم می‌کنیم.

    خلاصه که اگر سعی کنید دکل و اون خونه‌ها رو نبینید و در کوچه‌ها قدم بزنید، اگر کمی خیال‌پرداز باشید، شاید احساس کنید در حال بازدید از دهکده‌ی هابیت‌ها در فیلم ارباب حلقه‌ها هستید.

    همه‌ی اینها رو گفتم که ساعت ۸ شب نرید روستا، صبح زود هم تند تند صعود کنید، سریع جمع کنید برگردید…
    وقت بذارید برای دیدن، برای بودن، برای حضور…

    بیشتر مسیر صعود به قله، شیب بسیار ملایمی در دامنه‌های منتهی به روستا داره.
    از روستا قله رو میتونید ببینید؛ همین‌طور بخشی از مسیر پیمایش رو.
    حتما قبل از صعود در مورد وجود آب در چشمه‌های در مسیر سوال کنید.
    نیاز نیست بگم که خشکسالی، حجم بارش برف رو اونقدر کم کرده که حتی روزگارِ چشمه‌های پرآب دائمی هم در مقطعی از زمان به بی‌آبی میگذره.

    کرمان، راین، باب‌زنگی

    برنامه‌ی صعود ما روز جمعه، ۲ اردیبهشت بود.
    برای رسیدن به باب‌زنگی، از شیراز با اتوبوس‌های مثلا وی‌آی‌پی، ساعت ۱۰:۳۰ شبِ چهارشنبه (۳۱ فروردین) راهی کرمان شدیم.
    ۶:۳۰ صبح به کرمان رسیدیم و مینی‌بوسی که دربست کرده بودیم، در ترمینال منتظرمون بود.
    بی‌زبان‌ترین راننده‌ی دنیا. اول فکر کردیم شاید صدای ما رو به خوبی نمیشنوه، یا مشکلی هست، شاید قهره! خلاصه که نه جواب میداد به سوالاتمون و نه گوش میداد به حرفمون که کدوم مسیر بریم یا نریم… شاید که به قول دوستان گویا پیشونیمونه…

    بعد از ترک کرمان ابتدا رفتیم دیدن آبشار و ارگ راین.

    راننده مسیر گلزار رو برای رسیدن به راین انتخاب کرد که مسافت زیادی جاده خاکی داشت و باعث شد ساعت ۹:۳۰ دقیقه کنار آبشار راین صبحانه بخوریم. پیشنهاد می‌کنم از مسیر ماهان به دیدار آبشار راین برید.

    بعد از دیدن آبشار، ساعت ۱۱:۱۵ دقیقه به ارگ راین رسیدیم و بازدید از این ارگ باشکوه رو ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه به پایان رسوندیم.

    نمی‌دونم چون مجبور بودیم برای طرح سیمرغ یا نه، نگاه به صعود قله داره تغییر می‌کنه و به سفر کردن نزدیک‌تر میشه. و این ماجراجویی رو شگفت‌انگیزتر می‌کنه؛ دیدن مردمان جدید، مکان‌های جدید، بودن در تاریخ یک سرزمین…

    گاهی چاشنی‌ها از ماده اصلی غذا مهم‌ترن.

    پیشنهاد میکنم اگر به کوه میرید، از سرپرست‌ها و باشگاه‌ها بخواید که به قله‌تون چاشنی اضافه کنن، تا قله‌نوردی تبدیل به سفر بشه.

    شاید شیرین‌ترین خاطره‌ی راین، دیدار با لیدرمون باشه.
    ما رو می‌دید، ما نمی‌دیدمشون… هی رفتیم جلو، کجایی آخه؟! اینجا… کجا؟ بیاید… بیاید… آهان…
    سلام…
    دیدیم دَم یک شیرینی‌پزی یک آشپزی هست که به ما لبخند میزنه، به بچه‌ها گفتیم از بس داریم سروصدا می‌کنیم، ملت اومدن بیرون ببینن چه خبره! ولی ایشون ملت نبودن، راهنمای محلی ما بودن، در حین پختن زولبیا!
    بنده خدا یک تعارف هم به ما زد که بفرمایید و همه هم گرسنه، عملا حمله کردیم به زولبیاها.
    داغ، ترد، خوشمزه!
    شماره لیدر رو میذارم براتون، که سفرتون شیرین بشه، نه بخاطر زولبیا، بخاطر انتخاب بهترین مسیرها، بخاطر اخلاق و منش و مهربانی؛ و بعد از خیلی چیزهای دیگه، شاید کمی هم بخاطر کلمپه‌ها😅

    راهنما: آقای صنعتی ۰۹۱۳۴۴۱۰۶۵۹

    ولی در واقع ما اونجا برای دیدار با لیدر نرفته بودیم. به دیدار کهنسال‌ترین موجود زنده‌ی منطقه می‌رفتیم.
    سروی که ۴۰۰ سال در تاریخ راین زیسته بود و الان پشت خانه‌ها در پس‌وپناهی گم شده بود.

    فکر میکنم باید به دیدنش برید اگر مسافر راین هستید، برای اینکه نشون بدیم، حیات مهمه، زیست‌بوم ما مهمه، پاس داشتن درختان سرزمینمون مهمه، بعدش می‌تونیم بریم قله.

    قله هزار خیلی دردسترس و آسون بنظر میرسه، کمی بعد از کرمان تمام قد، جلوی چشمات خودنمایی میکنه، به حرف سرپرست هم گوش ندید اگر گفت این قله نیست، چون هست.
    و واقعیت اینه که خیلی خیلی آسووونه و مهربون. البته از مسیری که ما رفتیم.

    بعد از نهار حرکت کردیم به سمت باب‌زنگی.
    جاده تماما خاکی بود.
    نقطه قوت مینی‌بوس ما رو که فراموش نکردید؛ این که راننده‌اش حرف نمی‌زد😅؛ برای همین این بخش از سفر مشکلی نبود. باوجود جاده‌ی بد و خاکی، اگر راننده بدجنسی داشته باشید، احتمالا همون اول مسیر پرتتون میکنه پایین، دور میزنه و برمیگرده.
    پس حتما با راننده از قبل طی کنید که دچار مشکل نشید.
    بعد از حدود یک ساعت (ساعت ۱۷:۰۰) به باب‌زنگی رسیدیم.

    روستا رو گشتیم و ساعت ۹ شب، بعد از خوردن شام خوابیدیم؛ ساعت ۴:۲۵ دقیقه بیدار و ساعت ۵:۲۰ دقیقه صعود رو شروع کردیم.

    صعود قله هزار

    بهترین بخش مسیر وجود هزاران موش بی‌دُم یا خوکچه هندی (اختلاف نظر داریم در این مورد) بود.
    باورتون نمیشه چقدر خونه‌هاشون شکوهمند و هوشمندانه ساخته شده و چه طلبکارانه دَم سوراخ‌شون بهت نگاه میکردن، که چکار آرامش ما دارید کله‌ی صبحی.

    اگر از گونه‌ی این معماران برجسته و دوست‌داشتنی خبر دارید، برامون در قسمت دیدگاه بنویسید.

    همون‌طور که قبلا هم گفتم، بیشتر مسیر شیب کمی داره تا بعد از آخرین چشمه. بعدش تلافی همه‌ی شیب‌ها رو سرتون در میاره و تا خود قله ولتون نمیکنه.
    ساعت ۷:۵۵ دقیقه به چشمه‌ای رسیدیم که جانی در بدن نداشت و تقریبا خشک شده بود. سرپرست ۳۰ دقیقه برای صبحانه وقت داد و ساعت ۸:۲۵ دقیقه مسیر رو ادامه دادیم.
    ساعت ۹:۳۰ دقیقه روی یال استراحت کوتاهی کردیم و ادامه‌ی مسیر…
    البته که نزدیک قله، راهنمای باهوش ما با کمی تراورس کردن، کلی مسیر رو آسون‌تر کرد و بچه‌ها خیلی راحت همگی ساعت ۱۰:۵۵ دقیقه برفراز قله ایستادن.

    از روز قبل می‌دونستیم که قراره از ظهر هوا بد بشه، روی قله هم، دور نمای ابرهای عصبانی، هم جذاب بود هم ترسناک. با بیشترین سرعت ممکن که میشد، عکس گرفتیم و قله رو ترک کردیم؛ بعد از ۳۵ دقیقه😆.

    روی قله آدم‌ها خودخواه‌ترینن؛ و این با خستگی و غرور که قاطی میشه، چیز خوبی از آب در نمیاد… همه تابلو رو پاداش خودشون می‌دونن و واقعا رفتار بعضی‌ها…
    بگذریم من که یاد گرفتم خودم رو کنترل کنم و تا امروز کسی رو پرت نکردم پایین، ولی واقعا روی رفتارمون روی قله باید کار کنیم.

    بازگشت از قله

    راه برگشت یک مزیت داره. همه‌ی اون شیبِ طلبکارِ بعد از آخرین چشمه بود، که گفتم… همه‌ی اون رو میشه با شن‌اسکی اومد پایین😎 اونم فقط در نیم ساعت!
    خشن‌ترین کار غیرمحیط‌زیست دوستانه در کوهنوردی همین هست ولی هرچی از لذتش بگم کم گفتم… زمین متاسفم😐.

    در همین بخش بود که آسمونِ عصبانی بالاخره بارید، اونم نه بارون که برف! البته نه خیلی شدید.

    به لطف شن اسکی، خیلی سریع بعد از ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه به محل صبحانه‌خوری برگشته و بعد از استراحتی کوتاه در ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه رسیدیم به چشمه‌ی پرآب پایین‌دست، در دامنه‌ی کوه و جای امنی برای خوردن ناهار.
    من اولین بار بود که از غذای آماده‌ی چیکا، سالاد الویه استفاده کردم. نیاز به یخچال ندارن و بنظرم عالی بود. کم‌حجم، سبک و خوشمزه.

    ساعت ۱۳:۵۰ دقیقه حرکت کردیم به سمت اقامتگاه…
    از اینجا به بعد مسیر، رودخانه‌ای که از آب شدن برف‌ها و آبِ چشمه‌ها شکل گرفته، همراه باوفای شماست تا روستایی باب‌زنگی.
    می‌دونم بعد از صعود خسته هستید ولی آروم‌تر گذر کنید از زیبایی‌های دامنه‌ها هزار…
    قدم به قدمش پر از شگفتی و زیباییه؛ حتی با اینکه هزار گونه‌ی گیاهی هنوز نروییده و منطقه کامل سبز نبود.

    وقتی ساعت ۱۴:۵۰ دقیقه رسیدیم، بالاخره صدای راننده در اومد که: بشتابید، مسیر بده، بارندگیه و باید سریع روستا رو ترک کنیم.

    ساعت ۱۶:۰۰ سوار بر مینی‌بوس؛ عازم مقصد بعدی شدیم…
    کجا؟
    خودش حدیث مفصلی داره که باید در قسمت جداگانه‌ای روایت بشه…

    خلاصه صعود

    • بیداری: ۴:۲۵
    • شروع صعود: ۵:۲۰
    • صبحانه: ۷:۵۵ (۳۰ دقیقه)
    • قله: ۱۰:۵۵
    • زمان صعود: ۵:۳۵
    • بازگشت از قله: ۱۱:۳۰
    • ناهار: ۱۳:۳۰ (۲۰ دقیقه)
    • اقامتگاه: ۱۴:۵۰
    • زمان بازگشت: ۳:۲۰
  • سالم‌ترین جایگزین‌های شکر

    سالم‌ترین جایگزین‌های شکر

    شکر اعتیادآور است[۱]، عامل چاقی[۲] و حتی مشکوک به افزایش احتمال ابتلا به سرطان است[۳]. این خبر خوبی نیست، مخصوصا زمانی که متوجه می‌شویم که حدود ۸۰ درصد از انواع بسته‌های غذایی حاوی شکر اضافه هستند.

    هر فرد حداکثر ۵۰ گرم (۱۲ قاشق چای‌خوری) شکر در روز مصرف کند.

    سازمان جهانی بهداشت (WHO)

    درحالی‌که بیشتر ما در طول روز، خیلی بیشتر از این مقدار شکر مصرف می‌کنیم. برای کنار گذاشتن شکر، شیرین‌کننده‌های جایگزین می‌توانند علاوه‌بر کمک به کاهش مصرف شکر، برای بدن نیز مفید باشند.
    شیرین‌کننده‌های زیادی از قند توس تا اریتریتول و استویا به‌عنوان جایگزین‌های سالم شکر تبلیغ می‌شوند؛ اما آیا این خوراکی‌ها جایگزینی سالم و مناسب برای شکر هستند؟ در این مقاله ۸ جایگزین طبیعی و مصنوعی شکر را بررسی خواهیم کرد.

    منبع: adidas RUNTASTIC

    ۱. شکر توس (زایلیتول)

    زایلیتول یا گزیلیتول ماده‌ی شیمیایی که از دسته‌ی «الکل‌قند» است (E 967) و ما آن را به‌نام «شکر توس» می‌شناسیم، بعنوان یک جایگزین شکر قابل استفاده است. زایلیتول قند طبیعی است که در بسیاری از سبزیجات و میوه‌ها (مانند: گل‌کلم، انواع توت و آلو) یافت می‌شود. شکر توس را می‌توان بصورت صنعتی از هیدرولیز کردن زیلان (همی‌سلولز) به گزیلوز تولید کرد، که پس‌ازآن برای بدست آوردن زایلیتول مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما از آنجا که این روند بسیار پرهزینه است، این روزها، شکر توس معمولا از چوب بلال (چوب میانی دانه‌ی ذرت) تولید می‌شود.

    شکر توس و برگ‌های درخت

    فواید شکر توس

    شکر توس نسبت به شکر تصفیه شده، حدود ۴۰٪ کالری کمتری دارد، بنابراین سطح خون شما را آنقدرها هم بالا نمی‌برد. علاوه‌براین، شکر توس تاثیری بر پوسیدگی دندان‌ها ندارد. و خبر خوب اینکه، این شکر به همان اندازه‌ی شکر معمولی شیرین است.

    معایب شکر توس

    زایلیتول کالری‌صفر نیست و تنها ۱۰۰ گرم آن ۲۴۰ کالری دارد. خوردن بیش‌ازحد آن (۲۰ تا ۳۰ گرم) می‌تواند باعث نفخ یا اسهال شدید شود. ازآنجاکه هنوز تحقیقات جامعی برروی زایلیتول صورت نگرفته است، در رابطه با مسائل مرتبط با سلامت، مصرف آن باید با احتیاط بیشتری صورت گیرد.

    آیا می‌دانستید که…
    شکر توس برای سگ‌ها خطرناک است. این جایگزین شکر، می‌تواند باعث آسیب‌های شدید کبدی در حیوانات شود. پس اگر در خانه‌ی خود از سگی نگهداری می‌کنید، زمان استفاده از این جایگزین شکر، مراقب باشید.

    ۲. عسل

    عسل یک محصول طبیعی است که حاوی مقادیر ارزشمندی از مواد مغذی بوده و قدیمی‌ترین شیرین‌کننده‌ی طبیعی در جهان بشمار می‌رود. عسل به‌واسطه‌ی شکسته شدن شهد گل به قندهای ساده، توسط زنبورها تولید و ذخیزه‌سازی می‌شود.

    عسل و موم عسل

    فواید عسل

    عسل از دیرباز به‌عنوان یک عامل شفابخش در طب سنتی استفاده میشده است. این ماده خاصیت ضدالتهابی، ضدباکتریایی و ضدعفونی‌کننده دارد. همچنین ترکیب آن با زنجبیل می‌تواند دربرابر سرماخوردگی مورد استفاده قرار گیرد.

    معایب عسل

    آنچه باید در مورد عسل بدانید این است که: ۱۰۰ گرم عسلِ بدست آمده از شکوفه‌ها، حدود ۳۱۰ کالری انرژی دارد؛ چیزی به اندازه‌ی کالری ۱۰۰ گرم شکر سفید. بنابراین جایگزین کردن عسل نمی‌تواند مصرف کالری زیادی را صرفه‌جویی کند. ازطرفی، به‌دلیل آب موجود در عسل، ۱۰۰ گرم عسل به اندازه‌ی ۱۰۰ گرم شکر، شیرین نیست. درحقیقت شیرینی عسل ۸۰ درصد شیرینی شکر است. تاثیر عسل بر قند خون مشابه تاثیر شکر (ساکارز) است. عسل برای کسانی که دیابت دارند یا می‌خواهند قندخون خود را کنترل کنند، مزیتی نسبت به شکر ندارد.

    احتیاط!
    کودکان زیر یک سال نباید عسل مصرف کنند. چراکه شیرین‌کننده‌های طبیعی ممکن است حاوی باکتری باشند که می‌تواند در دستگاه گوارشی کودک رشد کرده و باعث بوتولیسم نوزادان شود. همچنین شیرین‌کننده‌ها می‌توانند خطر پوسیدگی دندان را افزایش دهند.

    ۳. استویا

    «استویول گلیکوزید» یک جایگزین شکر است که از گونه‌یِ گیاهیِ آمریکایِ جنوبیِ «استویا ربادیانا» استخراج می‌شود. این خوراکی از سال ۲۰۱۱ مورد تایید اتحادیه‌ی اروپا قرار گرفته است. پیش از آن، این جایگزین شکر به‌عنوان محصولی برای استفاده در حمام شناخته میشد.

    استویا و جوانه‌های آن

    فواید استویا

    استویا کالری ندارد و هیچ آسیبی به دندان‌ها نمی‌رساند. همچنین هیچ تاثیری برروی سطح قندخون ندارد؛ بنابراین استویا می‌تواند برای افراد دیابتی مورد استفاده قرار گیرد.

    معایب استویا

    استوایایی که بعنوان شیرین‌کننده در محصولات غذایی استفاده می‌شود، یک عصاره‌ی شیمیایی (E 960) فاقد ارزش غذایی است. استویا ممکن است شیرین‌تر از شکر باشد، اما به‌همراه این شیرینی، تلخی خاصی نیز دارد.

    جالب است بدانید که…
    استویا ۳۰۰ تا ۴۰۰ برابر شیرین‌تر از شکر سفید است.

    ۴. شهد آگاو

    شهد آگاو که به‌نام شیره آگاو نیز شناخته می‌شود، از آبِ گیاه آگاو که در مکزیک یافت می‌شود، بدست می‌آید. این شیرین‌کننده‌ی طبیعی مشابه عسل است اما با بافتی سبک‌تر و رقیق‌تر.

    شهد آگاو در کاسه

    فواید شهد آگاو

    برخلاف شکر معمولی، شهد آگاو حاوی متابولیت‌ها، ویتامین‌ها و مواد معدنی است. این جایگزین شکر رقیق‌تر از عسل است و در نوشیدنی‌ها و غذاها راحت‌تر حل می‌شود. علاوه‌براین، شهد آگاو برای گیاه‌خواران نیز مناسب است.

    معایب شهد آگاو

    کالری شهد آگاو تقریبا به اندازه‌ی عسل است، درنتیجه کالری کمتری نسبت به شکر ندارد. این جایگزین شکر بدلیل داشتن فروکتوز بالا شاخص گلوکز (قندخون) پایینی دارد؛ اما مصرف بیش‌ازحد فروکتوز در طولانی‌مدت می‌تواند برای سلامتی مضر باشد: با افزایش سطح چربی خون می‌تواند منجر به کبد چرب شود، این امر سبب مقاومت دربرابر انسولین شده و درنتیجه خطر ابتلا به سندروم متابولیک و دیابت نوع دو را افزایش می‌دهد.

    آیا می‌دانستید که…
    شاخص گلوکز نشان‌دهنده‌ی تاثیر کربوهیدرات‌ها برسطح قند خون شما است. گلوکز خالص به‌عنوان نقطه‌ی مرجع این شاخص درنظر گرفته می‌شود و مقدار آن برابر با ۱۰۰ است.

    بیشتر بدانیم: شاخص گلوکز (GI)

    ۵. اریتریتول

    اریتریتول مانند قند توس، یک جایگزین شکر است. این ماده به‌صورت طبیعی در مواد غذایی مانند توت‌فرنگی، گلابی، هندوانه و انگور یافت می‌شود. بااین‌حال، در تولیدات صنعتیِ این شیرین‌کننده، از ذرت و قارچ استفاده می‌شود.

    اریتریتول و حبه قند

    فواید اریتریتول

    اریتریتول تقریبا بدون کالری است و به دندان‌ها آسیب نمی‌رساند. همچنین تاثیری بر میزان قندخون ندارد.

    معایب اریتریتول

    این شیرین‌کننده بسیار گران‌قیمت است. یک کیلو اریتریتول بین ۷ تا ۱۰ یورو، بسته به سازنده‌ی آن، قیمت‌گذاری می‌شود.

    خوب است بدانید:
    شیرینی اریتریتول حدود ۷۰ درصدِ شیرینی شکر است. درهنگام پخت‌وپز این نکته را درنظر داشته باشید.

    ۶. شکر نارگیل

    این شیرین‌کننده‌ی طبیعی از شهد جوانه‌های گلِ درختِ نخلِ نارگیل تهیه می‌شود که طعمی بسیار شبیه به کارامل دارد.

    شکر نارگیل

    فواید شکر نارگیل

    گفته می‌شود شکر نارگیل حاوی ویتامین‌ها و مواد معدنی فراوانی از جمله منیزیم، آهن و زینک است. شیرینی شکر نارگیل با شکر گرانول معمولی قابل مقایسه است.

    معایب شکر نارگیل

    شکر نارگیل دارای شاخص گلوکزی پایین‌تری نسبت به شکر است (۳۵)، اما مانند شهد آگاو، این ناشی از فروکتوز بالای آن است. علیرغم داشتن شاخص گلوکزی پایین، شبیه به یک قند خالص است. بنابراین، افراد مبتلا به دیابت نوع دو باید از آن کم استفاده کنند. به‌علاوه، هر کیلو از این جایگزین شکر حدود ۲۰ یورو قیمت دارد که اصلا ارزان نیست. اما اگر بدانید که این محصول با دست تهیه میشود، قیمت آن خیلی هم عجیب نیست. شاید این جایگزین شکر را باید به‌عنوان یک کالای لوکس طبقه‌بندی کنیم.

    ۷. خرما

    خرما میوه‌ی درخت نخل است که بیشتر در باغ‌های اطراف خلیج فارس کشت می‌شوند. این درخت در صحرا و در تابستان به آفتاب و آب زیادی نیاز دارد. خرما بیش از ۱۰۰ گونه‌ی مختلف دارد. بزرگترین رویشگاه درخت نخل در تونس، مراکش و الجزایر است.

    خرما در کاسه

    فواید خرما

    خرما یک غذای واقعا انرژی‌زا است. سرشار از ویتامین آ و ویتامین‌های ب و حاوی مقادیر زیادی پتاسیم (۶۵۰ میلی‌گرم) و منیزیم (۶۵ میلی‌گرم) است. باتوجه به میزان بالای آنتی‌اکسیدان، خرما خاصیت ضدالتهابی دارد. اگر با مشکلات گوارشی مانند یبوست دسته‌وپنجه نرم می‌کنید، خرما (و میوه‌های خشک دیگر) به‌دلیل فیبر بالایی که دارند، تحریک‌کننده‌ی دستگاه گوارشی است. اما فراموش نکنید که به همراه آن آب زیادی بنوشید.

    معایب خرما

    قند و کالری خرما زیاد است (۲۹۰ کالری در هر ۱۰۰ گرم). بنابراین، افراد دیابتی نباید این شیرین‌کننده‌ی طبیعی را زیاد مصرف کنند.

    ایده‌ای برای مصرف خرما:
    راه‌های زیادی برای استفاده از خرما در منزل وجود دارد: به‌عنوان یک میان‌وعده، پر کردن آن با کره‌ی بادام‌زمینی، استفاده در پخت‌وپز، اسموتی‌ها و سالادها و…

    ۸. شیره افرا

    «شیره‌ی افرا» که با نام «طلای مایع» نیز شناخته می‌شود از درخت «افرای قندی» گرفته می‌شود. شیره‌ی افرا با پنکیک بسیار خوشمزه است و به‌همراه چای، جایگزین خوبی برای شکر است.

    شیره افرا در بطری

    فواید شیره افرا

    شیره‌ی افرا یک شیرین‌کننده‌ی طبیعی است که برخلاف شکر معمولی حاوی ۵۰ ترکیب مفید ازجمله آنتی‌اکسیدان‌ها و یک مولکول با خاصیت ضدالتهابی است. هرچه شیره تیره‌تر باشد، غلظت این ترکیبات بیشتر خواهد بود. علاوه‌براین، ۱۰۰ گرم از شیره‌ی افرا حاوی ۹۰ میلی‌گرم کلسیم، ۱۸۵ میلی‌گرم پتاسیم، ۲۵ میلی‌گرم منیزیم و ۲ میلی‌گرم آهن است. بااین‌وجود، باتوجه به اینکه توصیه می‌شود شربت افرا را به میزان کم مصرف کنیم، مقدار زیادی از این مواد مغذی را دریافت نخواهیم کرد.

    معایب شیره افرا

    شیرینی شیره‌ی افرا (۲۶۰ کالری در هر ۱۰۰ گرم) ۶۰ تا ۷۰ درصد کمتر از شیرینی شکر تصفیه شده است؛ درنتیجه شما برای رسیدن به شیرینی شکر، به میزان بیشتری از شیره‌ی افرا نیاز دارید.
    در زمان خرید حتما به خلوص و مواد تشکیل‌دهنده‌ی آن توجه کنید. ازآنجاکه شیره‌ی افرا یک نام عمومی برای این محصول است، در بسیاری از موارد حاوی آب-شکر است و برای یک رژیم غذایی بدون قند توصیه نمی‌شود. مواد تشکیل‌دهنده‌ی شیره‌ها، ازجمله شیره‌ی افرا، باتوجه به برند و تولیدکننده‌ی آن، اغلب حاوی نسبت‌های مختلف گلوکز و فروکتوز است. به‌همین‌دلیل لازم است افراد دیابتی در مصرف این شیره‌ها دقت کنند، چراکه بسته به مقدار و کیفیت آن، می‌تواند تاثیری مشابه شکر سفید ساده داشته باشد.

    آیا می‌دانسیتید که…
    شما برای تولید یک لیتر شیره‌ی افرا به ۴۰ لیتر آب (شهد ناخالص) افرا نیاز دارید!

    ۸ جایگزین شکر: سالم‌ترین جایگزین شکر کدام است؟

    بیایید باهم بررسی کوتاهی از آنچه در این مقاله آوردیم، داشته باشیم:

    1. شکر توس خیلی باعث بالا رفتن قندخون شما نمی‌شود اما در هر ۱۰۰ گرم، ۲۴۰ کالری دارد.
    2. عسل دارای خواص ضدالتهابی و ضدباکتریایی است. بااین‌وجود، کالری زیادی دارد؛ هر ۱۰۰ گرم، ۳۱۰ کالری.
    3. استویا کالری ندارد اما این شیرین‌کننده به‌عنوان یک عصاره‌ی شیمیایی به غذا اضافه می‌شود (E 960).
    4. شهد آگاو سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی است. اما اگر آن را برای مدت طولانی مصرف کنید، باعث بالا رفتن سطح چربی خون شما خواهد شد.
    5. اریتریتول به اندازه‌ی ۷۰ درصد شکر معمولی شیرین است، اما کالری ندارد و باعث پوسیدگی دندان‌ها نمی‌شود.
    6. شکر نارگیل حاوی منیزیم، آهن و زینک است. ازطرفی سرشار از فروکتوز است. همچنین نسبتا گران بوده و یک خوراکی لوکس محسوب می‌شود.
    7. خرما به‌عنوان یک میان‌وعده، منبع خوبی از انرژی است و به هضم غذا کمک می‌کند. بااین‌حال کالری بالایی دارد و نباید به میزان زیاد مصرف شود.
    8. شیره‌ی افرا جایگزینی طبیعی است و حاوی آنتی‌اکسیدن‌های متعدد و دارای خاصیت ضدالتهابی است. اما شیرینی آن ۶۰ تا ۷۰ درصد کمتر از شکر است، درنتیجه شما مجبورید که میزان زیادی از آن را استفاده کنید.

    و در آخر
    بسیاری از جایگزین‌های شکر، اغلب سالم‌تر از چیزی که هستند، معرفی و تبلیغ می‌شوند؛ درصورتی که بیشتر آنها حاوی مقادیر بالایی از فروکتوز یا افزودنی‌های شیمیایی هستند. به‌همین‌دلیل توصیه می‌کنیم که این جایگزین‌ها را، همانند شکر، تا جای ممکن کم مصرف کنید. یا تلاش کنید کم‌کم مصرف آنها را کاهش دهید.

    بد نیست گاهی از خود بپرسیم:
    آیا واقعا لازم است چای من شیرین باشد؟

  • گزارش صعود قله شیرکوه

    گزارش صعود قله شیرکوه

    ساعت ۲:۳۰ نیمه شب است.
    صدای خش‌خش کیسه‌خوابی که قصد جمع شدن در کیسه‌اش را ندارد، مجال خواب نمی‌دهد.
    قرارمان ساعت ۳:۳۰ دقیقه است و برای من یکی ۱۰ دقیقه زمان جهت جمع کردن وسایل و آمده شدن کافی است، اما چند نفری یک ساعت بیشتر وقت می‌خواهند.
    این بخشی از هر برنامه‌ی جمعی کوهنوردی خواهد بود، کنار آمدن با چیزهایی که اگر تنها باشی هرگز گلاویزشان نمی‌شوی.

    قله شیرکوه

    • بام استان یزد
    • واقع در روستای ده‌بالا؛ حدود ۴۰ کیلومتری شهر یزد
    • ارتفاع پای کار از سطح دریا: ۲۵۳۰ متر
    • ارتفاع چشمه از سطح دریا: ۳۰۵۰ متر
    • ارتفاع جان‌پناه از سطح دریا: ۳۵۱۰ متر
    • ارتفاع قله از سطح دریا: ۴۰۷۵ متر
    • مسافت پای کار تا قله: حدود ۹ کیلومتر
    • ارتفاع صعود: ۱۵۴۵ متر
    • بهترین فصل صعود: اواخر اردیبهشت و خرداد ماه
    • اقامتگاه خانه‌ی طبیعت (تفت): جعفری ۰۹۱۴۰۷۵۴۷۴۰
    • راهنما: محمد ابویی ۰۹۲۱۷۹۱۸۶۵۶

    گزارش برنامه

    دیروز ۲۹ مهر ساعت ۲ بعدازظهر، از شیراز به تفت رسیدیم.
    از ۷ ساعتی که در راه بودیم، حدود یک ساعتش را در ابرکوه گشتی زدیم.
    گرچه یک سرو آنجاست که چندین هزار سال است رسالت دارد ایستاده سبز باشد، اما ما به دیدنش نرفتیم.
    بجایش خانه‌ای را دیدیم که بادگیرش، نقش روی «دوهزار تومنی» است که نمی‌دانم چقدر، اما نهایت ۴۰ سال است وارد روزگار شده.
    بله همین قدر کلافه بودم از به ملاقات نرفتن آن کهن‌ترین.

    اما خانه‌ی آقازاده، آنقدر زیباست و آنقدر بو و رنگ و طرح دارد که عاشقت کند و برود جزء مکان‌هایی که دوست داری دیگران را هم به دیدارش ببری.

    فرصت کوتاه بود، پنج‌شنبه صبح از شیراز حرکت می‌کردیم، جمعه صبح صعود و شب هم برمی‌گشتیم.
    شاید باید همین باشد، بروی کوه و بیایی خانه.
    اما من دوست دارم رفتن به قله بخشی از سفر باشد، نه تمام آن.
    و یزد باز ماند جزء شهرهای که سیر دیدنش بماند به آرزو.

    اقامتگاه خانه طبیعت

    اقامتگاهی که در تفت داشتیم، آنچنان دنج و سبز و دوست داشتنی است که حتی بازدید کوتاهی از آن را اگر در مسیرتان بود بسیار توصیه می‌کنم.
    مدیر مجموعه، آقای جعفری فردی مهمان‌نواز، طبیعت‌دوست و فعال محیط زیست، خانه را با شما نه به عنوان مهمان که با یک دوست تقسیم میکند.

    مکان اقامتگاه خانه طبیعت روی نقشه

    کوچه باغ‌های تفت هم پر از برکت انار است و قدم‌زدن‌های پاییزی را ترش و آب‌دار نثارتان خواهد کرد.

    قرار بود حدود ساعت ۴-۴:۳۰ پیمایش را آغاز کنیم. فاصله تفت تا روستایی ده‌بالا در کاغذ ۲۰ دقیقه است.
    سرپرست برنامه ساعت ۳:۳۰ دقیقه را برای خروج از تفت معین کرد تا دوستانی که قبول زحمت کرده و برای خرید شیرینی یزدی (سوغاتی) به یزد رفته بودند به اقامتگاه برگردند.
    حدود ساعت ۹:۳۰ شب، خاموشی بر دو اتاق اقامتگاه برقرار شد.

    شروع صعود

    صبح روز جمعه ساعت ۳:۴۸ دقیقه با ۱۸ دقیقه تاخیر سوار مینی‌بوس‌مان شدیم.
    آقای راننده فرد محترم ولی غیرقابل‌تحملی بود. با لجبازی در انتخاب مسیر حدود ۲۰ دقیقه راه را کش داد و آخرش هم قبول نکرد تا پای کار برود و نیمه‌ی راه ول‌مان کرد میان زمین‌وهوا و تا به پای کار برسیم، ساعت ۵:۲۷ دقیقه شد زمان آغاز پیمایش.

    شیرکوه، سخاوتمند است. شیب ملایمی دارد، هوایش جاریست و در آفتابش گرمایی مطلوب نهفته که آزارت نمی‌دهد.

    سفیل آباد را که تمام کنید، می‌رسید به دیواره‌های زیبا که راه از پایشان، تراورس خواهد کرد سمت دره نجیب.
    کمی قبل از دره نجیب، چشمه‌ای قرار دارد که با قدم گروه ما، از پای کار حدود ۲ ساعتی فاصله داشت.

    از آنجایی که ساعت نزدیک به ۸ صبح بود، قرارمان برای خوردن صبحانه در جان‌پناه به صرف صبحانه در چشمه تغییر کرد.
    جمعه‌ی شلوغی بود و از سرتاسر ایران، گروه بود که به شیرکوه می‌آمد.
    و تا می‌شنیدند که شیرازی هستیم، تنها سوالشان این بود که: «چه جوری حوصلتون شده تا اینجا بیایید!»
    هرچه از کمالات کوهنورد و کوهنوردی شنیده‌اید، خیلی جدی نگیرید؛ ما درست همان آدم‌هاییم، گاهی همان‌قدر تلخ و گاهی همان‌قدر مهربان که در خیابانیم نه چیزی بیشتر یا خاص‌تر از آن.

    دره نجیب را ساعت ۸:۱۵ دقیقه آغاز کردیم.
    همان دره که به نا‌نجیب هم شهرت دارد…
    اما حقیقتا، نه شیبش آنقدر که می‌گفتند تند بود و نه مسیرش آنقدرها طولانی!

    بعد از دره هم، با شیب بسیار ملایم مسیر به سمت جان‌پناهی که از آنجا پیداست، ادامه دارد.
    از اینجای مسیر بادهای معروف شیرکوه شانه به شانه همراهیتان خواهد کرد.
    بیشترِ راه مانده تا قله، پیمایشی است با شیب کم اما طولانی.

    به قله که نزدیک شدیم، هم باد شدت گرفت و هم آسمان ابر در هم کشید.
    دمای هوا کاهش چشمگیری کرد و شلوغی و ازدحام کوهنوردانِ جویای عکس هم باعث شد ماندنمان بیشتر طول بکشد در سرما، که البته برای من دلچسب بود، اما آدم‌ها را فراری داد پایین و ما ماندیم و قله.

    شیرکوه تنها، صبور و زخم‌خورده از بسی ساخت‌وساز و دکل و مصالح و…

    بعد از یک ساعت، سرازیر شدیم پایین سمت پناهگاه. قله که ناپدید شد آسمان هم دیگر باز شده بود.
    ناهار را ساعت ۱۴:۴۰ دقیقه در پناهگاه خوردیم.

    یک ساعتی که گذشت، جمع کردیم و رفتیم طرف دره نجیب و چشمه و پایان راه.
    نزدیکی‌های ساعت ۱۹ پیمایش تمام شد.

    بازگشت به شیراز

    رسیده بودیم و حالا باید سر می‌کردیم با راننده‌ی مینی‌بوس که سردش بود، بی‌اعصاب بود، بی‌اخلاق بود و ماشینش هم هیچ نقطه‌ی روشنی به رزومه‌اش اضافه نمی‌کرد هیچ، به معنای واقعی اوراق بود و با این اوصاف می‌توانید حدس بزنید که نتوانستیم قانعش کنیم بارها را ببندد روی باربند و بارها آمدند روی صندلی‌ها.

    اگر بیماری motion sickness داشته باشی، میدانی نشستن آخر مینی‌بوس‌ یعنی مصیبت.
    من یک انتخاب داشتم، بنشینم سر جایم و عذاب وجدان بگیرم از اینکه دیگری رنج نشستن آن عقب را میبرد یا خودم رنج را انتخاب کنم و عذاب وجدان را نه.

    تصمیم درستی بود یا غلط نمی‌دانم، فقط ۷ ساعت بعد، از آن طولانی‌ترین ۷ ساعت‌های عمرم بود.
    چند تا قرص خوردم یادم نیست، چقدر یخ زدم را هم؛ اما تمام شد و رفت لای خاطرها…

    سفر همین است، گاهی بدخواب میشوی، گاهی بدخواب می‌کنی، گاهی با تو کنار می‌آیند گاهی تو با آنها راه می‌آیی و اینها یادت می‌دهد صبوری کنی یا لجوجانه خودت باشی و گند بزنی به حال دیگری…

    رسیدن به قله، سفری است که تو انتخاب می‌کنی کوله‌ات را چطور از آن پر کنی…
    برای من کوله‌ام هرچه سبک‌تر، رهاتر!

  • کدام کارابین مناسب شماست؟

    کدام کارابین مناسب شماست؟

    این روزها انتخاب یک کارابین مناسب از میان انواع نسبتا زیاد آن، کار واقعا پیچیده‌ای است.
    آیا یک کارابین با قفل اتومات باید بخرم یا یک کارابینِ ساده‌ی بدون قفل؟
    کارابین انتخابی من قرار است چه وزنی را تحمل کند؟
    کدام یک از اشکال مختلف کارابین مناسب نیاز من است؟
    همه‌ی این سوالات نقش بسزایی در انتخاب کارابین مناسب شما خواهند داشت. با ما همراه باشید تا کارابین‌ها را از نظر شکل، قفل و دهانه‌های مختلف بررسی کنیم.

    منبع: RNR

    کاربردهای مختلف یک کارابین

    بیشتر مردم کارابین خود را براساس فعالیت‌هایی مثل صخره‌نوردی و کوه‌نوردی انتخاب می‌کنند، چراکه کارابین یکی از لوازم ضروری و اولیه‌ی این دو ورزش است. بااین‌حال، یک کارابین، کاربردهای فراوان دیگری نیز دارد؛ مثل بسیاری از تکنسین‌ها که در شغل‌شان مدام از تیرهای برق بالا می‌روند و برای ثابت نگه‌داشتن خود از کارابین استفاده می‌کنند. یا برخی افراد که دوره‌های آموزش بقا در طبیعت را می‌گذرانند از کارابین برای ایمن‌سازی لوازم و اتصال تجهیزات به‌هم بهره می‌برند. ویا حتی بعضی افراد کارابین را بعنوان جاکلیدی برای اتصال دسته‌کلیدهای بزرگ به کمربند خود بکار می‌برند.

    قبل از انتخاب کارابین، باید بدانید آن را برای چه کاری می‌خواهید. اگر آن را برای چند کاربرد مختلف می‌خواهید، سراغ کارابین‌های همه‌کاره بروید تا بتواند تمام نیازهای شما را برآورده کند.

    مقایسه‌ی کارابین‌ها براساس شکل ظاهری

    یکی از تفاوت‌های شاخص کارابین‌ها در شکل ظاهری آنها‌ست. شکل یک کارابین براساس کاربردی که در موقعیت‌های متفاوت دارد، طراحی می‌شود. در این قسمت نگاه سریعی خواهیم داشت بر اشکال رایج‌تر کارابین که ممکن است زیاد با آنها روبرو شوید.

    کارابین گلابی

    کارابین گلابی شکل (Pear shape) دهانه‌ی بزرگی دارد که برای اتصال ابزار مختلف به‌هم یا نگه‌داشتن طناب‌های بزرگ مناسب است. بیشتر اوقات از این کارابین در فرود استفاده می‌شود اما استفاده از آن در صعود‌های چند مرحله‌ای (multi pitch climbing) نیز رایج است. این شکل از کارابین به اندازه‌ی دیگر کارابین‌هایی که در ادامه معرفی خواهند شد، قدرتمند نیستند و همچنین معمولا گران‌تر از کارابین‌های «D شکل» یا «D شکل نامتقارن» هستند.

    کارابین D

    کارابین‌های دی شکل (D-shaped) یکی‌از قوی‌ترین و بادوام‌ترین کارابین‌های موجود در بازار هستند. این نوع کارابین نسبت به بقیه‌ی کارابین‌ها دهانه‌ی کوچک‌تری دارد؛ البته بجز کارابین بیضی شکل، که دهانه‌ی کوچک‌تری نسبت به کارابین D دارد. کارابین‌های D شکل نسبتا مقرون‌بصرفه بوده و برای طیف وسیعی از تمرینات صعود قابل استفاده هستند.

    کارابین D نامتقارن

    کارابین‌های دی شکلِ نامتقارن (Asymmetrical D shaped) به‌لحاظ ظاهری بیشتر شبیه به کارابین‌های گلابی شکل هستند تا D شکل؛ اما طوری طراحی شده‌اند که کاربردی مشابه کارابین‌های D شکل داشته باشند. این کارابین یکی از محبوب‌ترین نوع کارابین‌ها است؛ چراکه وزن کمتری نسبت به کارابین D دارد و از یک دهانه‌ی بزرگتر برخوردار است (برای اتصال به مکان‌های مختلف راحت‌تر از کارابین D است).

    کارابین بیضی

    کارابین‌های بیضی شکل (Oval) از اولین کارابین‌های تولید شده و همچنین یکی از ارزان‌ترین انواع کارابین‌ها هستند. همان‌طور که از اسم‌شان مشخص است، بیضی شکل بوده و دهانه‌ی کوچک‌تری نسبت به دیگر اشکال کارابین دارند. این نوع کارابین به اندازه‌ی انواع دیگر کارابین که در بالا گفتیم، قوی نیست اما شکل گرد آن باعث می‌شود احتمال جابجایی نیروی وزن کاهش یابد.

    کارابین‌های قفل‌دار و بدون قفل

    کارابین‌ها به‌طورکلی به‌گونه‌ای ساخته می‌شوند که دهانه‌ی آنها همواره بسته باشد، اما همیشه خطر بازشدن دهانه‌ی کارابین در زمان و شرایط نامناسب وجود دارد (حداقل این مورد در رابطه با کارابین‌های بدون قفل صدق می‌کند). ساختار قفل کارابین‌های قفل‌دار ایمنی بیشتری نسبت به کارابین‌های بدون قفل ایجاد می‌کند. بعضی از مدل‌ها، قفل اتوماتیک و برخی دیگر از قفل پیچی بهره می‌برند که در هربار استفاده می‌بایست به صورت دستی قفل شوند.

    درست است که کارابین‌های قفل‌دار از کارابین‌های بدون قفل سنگین‌تر هستند اما فراموش نکنیم که از امنیت بیشتری برخوردارند. آرامش خاطری که هنگام استفاده از این کارابین دارید ارزش آن را دارد که وزن بیشتری را تحمل کنید. اگر کارابین را برای فرود یا ایجاد کارگاه می‌خواهید، پیشنهاد می‌کنیم که از کارابین‌های قفل‌دار استفاده کنید.

    مقایسه‌ی کارابین‌ها براساس نوع دهانه

    پس‌ازآنکه تفاوت‌های ظاهری و سیستم قفل کارابین را متوجه شدیم، زمان بررسی شکل دهانه‌ی آنها است. کارابین‌های قفل‌دار، بعلت وجود پیچ یا قفل اتومات، معمولا دهانه‌هایی با یک شکل خاص دارند؛ اما اگر می‌خواهید یک کارابین بدون قفل انتخاب کنید، موارد زیر گزینه‌های کلی شما خواهند بود.

    کارابین دهانه تخت

    کارابین‌های دهانه‌ تخت (Straight gate) بسیار بادوام هستند و استفاده از آنها راحت و آسان است. این نوع کارابین‌ها برای اتصالِ ابزار به‌هم عالی بوده و بسیاری از آنها با برخورداری از دماغه‌ی keylock و ایجاد مانع کمتر، اتصال راحت‌تری به‌همراه دارند. فنری بودن دهانه‌ی این مدل‌ها باعث می‌شود زمانی که فشار از روی دهانه برداشته می‌شود، بصورت خودکار بسته شود. این مدل‌ها سنگین‌تر از کارابین‌های دهانه سیمی هستند و البته کمی گرانتر.

    کارابین دهانه خم

    عمکرد کارابین‌های دهانه خم (Bent gate) مشابه کارابین‌های دهانه تخت است بااین‌تفاوت که در قسمت دهانه کمی خمیدگی وجود دارد. این خمیدگی باعث می‌شود اتصال طناب مخصوصا در هنگام اتصال به کوییک‌درا بسیار راحت شود. کارابین‌های دهانه خم نیز به اندازه‌ی کارابین‌های دهانه تخت محکم و بادوام هستند، اما همچنان از کارابین‌های دهانه سیمی سنگین‌ترند.

    کارابین دهانه سیمی

    کارابین‌های دهانه سیمی (Wire gate) سبک‌ترین کارابین‌های موجود هستند. زمانی این نوع کارابین‌ها از کارابین‌های دهانه تخت و دهانه خم امنیت کمتری داشتند، اما امروزه دیگر اینگونه نیست. بجای استفاده از یک تک میله در قسمت دهانه، از یک حلقه سیم محکم و تنومند استفاده شده است. این نوع دهانه وزن کارابین را کاهش داده و مانع از یخ‌زدگی آن در آب‌وهوای سرد می‌شود.

    وزن یا قدرت

    قانون کلی صعود می‌گوید هرچه سبک‌تر، بهتر. بنابراین ممکن است وسوسه شوید سبک‌ترین کارابین‌های موجود در بازار را انتخاب کنید، اما زمانی که صحبت از ایمنی درمیان است، وزن کمتر همیشه گزینه‌ی بهتر نیست. شما باید میزان وزن مورد نیاز و همچنین دوام کارابین را مدنظر قرار دهید. مدل‌های سبک‌وزن از بدنه‌ی باریک‌تری ساخته شده‌اند و این‌بدان‌معناست که این مدل‌ها به اندازه‌ی مدل‌های کمی سنگین‌تر دوام ندارند.

    راهنمای کلی برای انتخاب یک کارابین مناسب

    در حالت ایده‌آل، باید انواع مختلف کارابین در اختیارتان باشد تا برای هر شرایطی کاملا آماده باشید. اگر فقط برای هدف خاصی به کارابین نیاز دارید، این راهنمای کلی می‌تواند در این مسیر به شما کمک کند:

    • حمایت و فرود: کارابین گلابی شکل قفل‌دار
    • کوییک‌درا در صخره‌نوردی تردیشنال (سنتی): کارابین D شکلِ نامتفارن با دهانه‌ی سیمی
    • کوییک‌درا در صخره‌نوری اسپرت: کارابین D شکلِ نامتقارن با هر نوع دهانه
    • دسته‌بندی ابزار: کارابین D، کارابین D نامتقارن یا کارابین بیضی شکل

    بررسی شخصی کارابین

    گاهی اوقات مطمئن‌ترین راه برای انتخاب یک کارابین مناسب، تست و بررسی گزینه‌های پیش رو است تا ببینید که هرکدام چه حسی به شما می‌دهند.
    کار با کدام کارابین برایتان راحت‌تر است؟
    با کدامشان احساس امنیت بیشتری می‌کنید؟
    انتخاب رنگ کارابین یک مساله‌ی کاملا شخصی است، اما بعضی از سنگ‌نوردان رنگی را انتخاب می‌کنند که در محیط اطراف به‌خوبی دیده شود.
    زمانی که چند نوع کارابین مختلف را بررسی کنید، بهترین کارابین برای برنامه‌های خود را خواهید یافت.

  • پیشگیری و درمان تاول پا در کوه‌نوردی و پیمایش‌های طولانی

    پیشگیری و درمان تاول پا در کوه‌نوردی و پیمایش‌های طولانی

    نذار تاولِ پات گند بزنه به برنامه‌ی کوه‌نوردی‌ت…
    تاول‌ها می‌توانند گردشِ یک روز عالی را خیلی سریع خراب کنند. حتی باتجربه‌ترین کوه‌نوردان و آماده‌ترین بک‌پکرها هم ممکن است پایشان تاول بزند؛ اما در اینجا، قبل از اینکه این کوچولوهای موذی پیاده‌روی شما را خراب کنند، باهم چند ترفند ساده برای پیشگیری از تاول زدن پا را بررسی می‌کنیم؛ همچنین روش‌های کاربردی به شما پیشنهاد خواهیم کرد تا در صورت بوجود آمدن تاول، بتوانید درد آن را کاهش دهید.

    منبع: CLOUDLINE

    پیشگیری بهتر از درمان است

    تمرین، تمرین، تمرین

    بیشتر اوقات پیشگیری کردن از ایجاد تاول، بهترین راه درمان آن است. تمرینات مناسب، قبل از شروع پیمایش‌های طولانی، به استحکام و تقویت بدن و پاهای شما برای تحمل روزهای طولانی کمک خواهند کرد. اگر تمرینات خود را به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کنید که مسافت و سختی مسیر را به مرور افزایش دهید، احتمال تاول زدن پاهایتان بسیار کمتر خواهد بود.

    یک مرد در حال کوه‌پیمایی در ارتفاعاتی با پوشش علف‌های زرد رنگ و طلوع خورشید در دوردست از پشت ابرها

    انتخاب یک کفش مناسب و عادت به آن

    در کوه‌پیمایی و بک‌پکینگ، کفش یکی از مهم‌ترین تجهیزاتی است که خریداری می‌کنید. کفش مناسب خود را با دقت و وسواس بالایی انتخاب کنید. کوه‌نوردان کفش‌های متفاوتی را برای پیمایش‌های خود انتخاب می‌کنند؛ بعضی‌ها کفش‌های سنگین و بعضی کفش سبک ویا حتی کفش‌های دوِ کوهستان را می‌پسندند.
    فارغ از اینکه چه کفشی را انتخاب می‌کنید، ابتدا آن را در سطح شهر، محل کار ویا برای یک پیمایش کوتاه استفاده کنید تا کفش، قالب پای شما را گرفته و به آن عادت کنید. پوشیدن و امتحان کردن کفش‌های نو در یک پیمایش سنگین، بزرگ‌ترین اشتباه شما خواهد بود. اگر کفش‌های نو خود را به خوبی حالت داده و به آنها عادت کرده باشید، مطمئنا با آنها راحت‌تر خواهید بود و می‌توانید از احتمال بروز نقاط حساس و تاول‌ها پیشگیری کنید.

    یک جفت پا در جوراب و در کفش‌های پیاده‌روی
    عکس از Carlos Eliason

    پوشیدن جوراب‌های باکیفیت کوه‌نوردی

    جوراب نیز به همان اندازه‌ی کفش مهم است. اطمینان حاصل کنید که جوراب‌ها پاهایتان را کامل و محکم، بدون اینکه خیلی تنگ باشد، گرفته باشند.

    بهترین جوراب کوه‌نوردی و بک‌پکینگ برای اجتناب از ایجاد تاول

    • رطوبت را به بیرون انتقال می‌دهد.
    • زود خشک می‌شود.
    • درز اضافه و تحریک‌کننده ندارد.
    • از الیافی نرم تهیه شده است.

    پوشیدن جوراب‌های پنبه‌ای بزرگترین اشتباهی است که می‌توانید انجام دهید. بجای این نوع جوراب‌ها از جوراب‌های پشمی یا الیاف مصنوعی مخصوص پیمایش‌های کوه‌نوردی و بک‌پکینگ استفاده کنید. پیشنهاد ما استفاده از جوراب‌هایی از جنس مرینوس است؛ چراکه به‌طور طبیعی پاها را خشک نگه می‌دارد، از تاول زدن محافظت می‌کند و همچنین نرم‌تر از جوراب‌های الیاف مصنوعی هستند.

    درمان تاول و چگونگی رفتار با آن

    هرچقدر هم مراقب باشید، باز هم ممکن است پایتان تاول بزند. زمانی که این اتفاق بیوفتد، باید چکار کنیم؟ بیایید باهم نگاهی به بعضی از روش‌های درمان تاول بیاندازیم که می‌توانند در طول پیمایش‌هایتان به شما کمک کنند.

    تعویض کفش یا جوراب

    زمانی که احساس کردید نقطه‌ای از پایتان حساس شده یا تاول زده، اولین کاری که باید انجام دهید، تعویض جوراب‌ها با یک جفت جوراب خشک و تمیز است. اگر کفش شما تنفس‌پذیری مناسبی نداشته باشد، حتی بهترین جوراب‌های کوه‌نوردی هم ممکن است خیس شوند. یا شاید حواس‌تان نبوده و در یک نهر آب قدم گذاشته باشید. یک جفت جوراب تازه، پوست شما را خشک نگه داشته و باعث کاهش اصطکاک در هنگام پیمایش می‌شود.

    اگر در حال بک‌پکینگ (سفر با کوله‌پشتی) هستید و در کوله‌ی خود یک جفت کفش راحتی یا صندل دارید، مدتی آنها را بپوشید تا کمی پاهایتان استراحت کنند. بااین‌حال، باید این کار را با احتیاط انجام دهید؛ چراکه این نوع کفش‌ها به‌هیچ‌عنوان به اندازه‌ی کفش‌های کوه‌پیمایی و بک‌پکینگ نمی‌توانند از پاهای شما مراقبت کنند.

    پسری در حال تعویض جوراب در کنار یک نهر آب

    کمک‌های اولیه‌ی تاول

    همیشه لوازم مخصوص درمان تاول را در کیت کمک‌های اولیه‌ی خود داشته باشید. مولسکین (Moleskin) یکی از شناخته‌ترین درمان‌ها است؛ اما ما به شما محصولات جدید‌تر مثل 2nd Skin blister pad را پیشنهاد می‌کنیم؛ چراکه از قبل اندازه شده و خیلی سریع می‌توانید از آن استفاده کنید.
    اگر این محصولات را نمی‌توانید تهیه کنید، یک چسب انگشت از هیچی خیلی بهتر است و خیلی وقت‌ها می‌توانید نقاط تحریک‌شده را با چسب انگشت پوشانده و از تحریک بیشتر و ایجاد تاول جلوگیری کنید.
    برای اینکه پانسمان را ثابت نگه دارید، یک راه خوب استفاده از چسب نواری است اما مراقب باشید نوارچسب به نواحی آسیب‌دیده نچسبد.

    همچنین استفاده از نرم‌کننده‌های پوست می‌تواند از گسترش نقاط حساس و تاول‌ها جلوگیری کند. قبل از یک پیمایش طولانی، استفاده از محصولاتی همچون Rubbing Bodyglide و محصولات مشابه دیگر روی نواحی اصطکاکی مثل انگشتان پا و پاشنه، یک لایه‌ی محافظ روی پوست شما اضافه کرده و احتمال ایجاد تاول را کاهش می‌دهد.
    حتی مشاهده شده که برخی از افراد از ضدعرق نیز استفاده می‌کنند.
    اما در هر صورت، قبل از پوشیدن جوراب‌هایتان، اجازه دهید که این مواد برای چند دقیقه خشک شوند.

    امیدواریم که هیچ‌گاه مشکل تاول پا نداشته باشید؛ اما بد نیست یک یا چند مورد از این تجهیزات را در کوله‌ی خود به‌همراه داشته باشید.

    Wool-It

    وول-ایت، یک محصولِ خلاقانه‌یِ ساخته شده از پشم، درمان کاملا طبیعی تاول پا است. این محصول فواید و خواصی مشابه جوراب کوه‌نوردیِ مرینوس شما دارد. کافی‌ست در هر نقطه‌ای که احساس ناراحتی می‌کنید، کمی پشم در اطراف آن محل گذشته تا با ایجاد یک بالشتک محافظ و جذب رطوبت و خشک کردن پوست، باعث کاهش اصطکاک و پیشگیری از ایجاد تاول گردد.

    Spenco 2nd Skin

    پدهای ضدتاول Spenco 2nd Skin یک انتخاب عالی برای جلوگیری از تبدیل شدن نقاط حساس به تاول یا محافظت از یک تاول کامل است. ماندگاری این پد بسیار بالاست؛ ما یک‌بار در روزِ اولِ یک پیمایش ۵ روزه، این پد را استفاده کردیم و در کمال شگفتی، این پد برای ۴ روز بعد، از جای خود تکان نخورد؛ حتی در آب‌تنی‌های روزانه‌امان نیز دوام آورده بود.

    Spenco 2nd Skin Blister Pads

    Body Glide Foot

    بالم ضدتاول Body Glide Foot را می‌توانید جهت کاهش اصطکاک، قبل از شروع پیمایش، مستقیما برروی مناطقی که در پیمایش‌های قبلی حساس بوده و تاول میزده یا اگر در میانه‌ی راه احساس کردید نقطه‌ای در حال تاول زدن است، از آن استفاده کنید.
    مدت‌هاست که این محصول، سلاح مخفی دوندگان حرفه‌ای و ورزشکاران ترای‌اتلون (triathlon) (ورزش ترکیبی سه‌گانه متشکل از شنا، دوچرخه‌سواری و دو) است؛ اما برای کوه‌نوردی و بک‌پکینگ نیز می‌توان از آن بهره برد.

    Body Glide Foot Anti Blister Balm

    آیا باید تاول را بترکانیم؟

    در رابطه با اینکه تاول را به حال خود رها کنیم یا آن را بترکانیم، بحث‌های زیادی مطرح است. اما به‌عنوان یک قاعده‌ی کلی اگر درد مانع پیمایش شما شد، بهتر است آب تاول را تخلیه کنید.
    اگر تصمیم به چنین کاری گرفتید، بهتر است به ترتیب زیر عمل کنید:

    • اطراف تاول را با آب و صابون، دستمال الکلی یا دستمال آنتی‌سپتیک بطور کامل تمیز و ضدعفونی کنید.
    • یک سوزن یا چاقوی تیز را برای چند دقیقه در آب بجوشانید یا روی شعله‌ی مستقیم تا جایی که گداخته و قرمز شود، استریل کنید.
    • بعد از سرد شدن سوزن یا چاقو، کوچکترین برش ممکن را در تاول ایجاد کرده و مایع داخلی آن را تخلیه کنید. اگر تاول روی پاشنه یا قسمت بالایی پا قرار دارد، سوارخ را در قسمت پایین تاول ایجاد کنید تا مایعات بتوانند با کمک جاذبه راحت‌تر خارج شوند.
    • در پایان، کمی پماد آنتی‌بیوتیک استفاده کنید و آن‌طور که راحت‌ترید آن را پانسمان کنید.
  • تنفس صحیح هنگام دویدن

    تنفس صحیح هنگام دویدن

    به عنوان یک دونده‌ی تازه‌کار، شاید توجه زیادی به اصلاح کردن تنفس خود هنگام دویدن نداشته باشید. جدای از این، آیا نفس کشیدن واقعا نیاز به آموزش دارد؟ بزودی روزی فراخواهد رسید که بعنوان یک دونده در پی بهبود عملکرد خود و رسیدن به درک بالاتری از تکنیک‌های مناسب‌تر، از خود خواهید پرسید که چگونه هنگام دویدن، تنفس بهتری داشته باشم؟

    منبع: FLIPBELT

    در واقع یادگیری چند تکنیک تنفس، فواید زیادی برای اکثر دونده‌ها در پی دارد. یادگیری نحوه‌ی تنفس صحیح در هنگام دویدن، نه تنها باعث افزایش عملکرد شما خواهد شد، بلکه باعث کاهش آسیب‌های رایجی می‌شود که اغلب گریبان‌گیر دوندگان است.
    در این مقاله چند تکنیک برای تنفس را باهم مرور خواهیم کرد، تا هنگام دویدن، با کنترل هرچه بهتر تنفس خود بتوانیم عملکرد بهتری در برنامه‌های دو داشته باشیم.

    تنفس شکمی

    آیا وقتی خسته می‌شوید، تنفس‌تان سطحی و کوتاه می‌شود؟
    بیشتر افراد از طریق قفسه‌ی سینه نفس می‌کشند؛ که این نوع تنفس، راه مناسبی برای به حداکثر رساندن جذب اکسیژن نیست.
    تنفس شکمی (که با نام «تنفس دیافراگمی» نیز شناخته می‌شود)، تکنیکی است که در هنگام دویدن، به شما امکان تنفس عمیق‌تر و دریافت اکسیژن بیشتر را می‌دهد. این نوع تنفس با بکارگیری و کمک دیافراگم، فضای بیشتری در قفسه‌ی سینه ایجاد کرده و به ریه‌ها اجازه می‌دهد حجم بیشتری از هوا و در نتیجه اکسیژن بیشتری دریافت کنند.

    تنفس شکمی عمیق، میزان سطح اکسیژن خون را بالا برده، اکسیژن‌رسانی به عضلات بیشتر شده و در نتیجه باعث می‌شود دیرتر از معمول خسته شوید. همچنین مطالعات انجام شده(NCBI) در این زمینه تایید می‌کنند که تنفس شکمی با بالا بردن آرامش فرد، باعث افزایش تمرکز و قدرت ذهنی می‌شود.

    برای تمرین تنفس شکمی، کافیست به پشت دراز کشیده، یک دست خود را روی شکم و دست دیگر را روی قفسه‌ی سینه قرار دهید. یک نفس معمولی کشیده و بررسی کنید اول کدام قسمت بالا می‌آید. حالا تلاش کنید با تنفس عمیق ابتدا شکم و پس از آن سینه را پر از هوا کرده و عمل بازدم را انجام دهید.

    یا آقا در حال تمرین تنفس شکمی که دست راستش را روی شکم و دست چپش را روی قفسه‌ی سینه‌ی خود گذاشته است.

    دم و بازدمِ همزمان از طریق بینی و دهان

    تنفس تنها از طریق دهان، می‌تواند باعث Hyperventilation (خروج بیش‌ازحد دی‌اکسیدکربن از بدن) شود؛ همچنین در هنگام دویدن، تنفس فقط از راه بینی، اکسیژن کافی برای بدن را تامین نمی‌کند.

    بهترین راه تنفس هنگام دویدن این است که دم و بازدم خود را هم‌زمان، هم از طریق بینی و هم از طریق دهان انجام دهید.

    تنفس همزمان از طریق دهان و بینی باعث می‌شود تنفس‌تان منظم شده و با درگیر کردن دیافراگم، بیشترین میزان اکسیژن را دریافت کنید. همچنین به شما امکان می‌دهد دی‌اکسیدکربن را خیلی سریع از بدن خارج کنید.

    هم‌زمان نفس کشیدن از طریق دهان و بینی را در طول روز تمرین کنید. این کار ممکن است برایتان سخت باشد؛ چرا که ما بصورت ذاتی از طریق بینی نفس می‌کشیم. هنگامی که از پس این تمرین برآمدید، آماده‌ی رفتن به نکته‌ی کلیدی بعدی هستید: «یادگیری بهترین الگوی تنفس برای دویدنِ سریع‌تر + آسیب کمتر»

    یک خانم در طبیعت در حال نفس کشیدن از طریق دهان و بینی که دو دست خود را بصورت ضربدری روی قفسه‌ی سینه گذاشته است.

    تنفس با ریتم شخصی

    تا حالا برایتان پیش آمده که احساس کنید همیشه یک سمت بدن‌تان آسیب می‌بیند؟ یادگیری یک الگوی صحیحِ تنفس براساس ریتم شخصی خودتان، شما را از آسیب‌های احتمالی دور کرده و باعث افزایش عملکرد دوتان خواهد شد.

    تنفس ریتمیک (که به آن «تنفس کادانسی» نیز گفته می‌شود) تنفسی است که تعداد قدم‌ها را برای هر دم و بازدم مشخص می‌کند. اگر مثل بیشتر دوندگان عمل می‌کنید، تمایل شدیدی برای انتخاب اعداد (قدم‌های) زوج برای دم و بازدم دارید.
    به عنوان مثال، اگر یک الگوی ۲:۲ را انتخاب کنید، به ازای هر دو قدم که برمی‌دارید، یک دم و با دو قدم بعدی یک بازدم انجام می‌دهید. این الگوی تنفس ممکن است باعث آسیب شود؛ چراکه همیشه شروع بازدم برروی یک پا (راست یا چپ) انجام می‌شود.
    بجای چنین الگوهایی، سعی کنید از الگوی تنفسی نامتقارن استفاده کنید.
    برای مثال، انتخاب یک الگوی تنفسی ۲:۱ (دو قدم برای دم و یک قدم برای بازدم)، به شما این امکان را میدهد که با بالا بردن تعادل و ثبات در بدن، از آسیب‌های احتمالی دور بمانید.

    هفت نفر در حال دویدن در مسابقات دو
    عکس توسط Quino Al از Unsplash

    گرم کردن دستگاه تنفسی

    اگر گهگاه در حین دویدن، دچار دردهای ناگهانی در ناحیه‌ی جانبی شکم می‌شوید، شما تنها نیستید؛ براساس یک تحقیقِ(NCBI) انجام شده، ۷۰ درصد دوندگان این دردهای گزنده را تجربه می‌کنند.
    اگرچه هنوز علت دقیق این پدیده مشخص نشده است، اما می‌دانیم این دردها زمانی رخ می‌دهند که عضلات دیافراگم شروع به گرفتگی می‌کنند. باتوجه به اینکه عضله‌ی دیافراگم نقش مهمی در تنفس ما دارد، بنظر می‌رسد تنفس نامناسب احتمالا یکی از علل تیرکشیدن و دردهای ناگهانی در ناحیه‌ی شکمی باشد. این نظریه وقتی قوی‌تر می‌شود که مشخص شده است دوندگان تازه‌کار این درد را بیشتر گزارش کرده‌اند.

    گرم کردن دیافراگم پیش از اینکه سرعت گام‌برداری خود را افزایش دهید، می‌تواند احتمال ایجاد این گونه دردها را کاهش دهد.

    • ابتدا با تنفس‌های عمیق شکمی شروع کرده و عضلات دیافراگم را از حالت انقباض خارج کنید.
    • سپس با تمرکز روی تنفس خود، خیلی نرم شروع به دویدن کنید.
    • به تدریج سرعت خود را افزایش داده تا دیافراگرام شما زمان کافی برای انطباق با تنفس‌های شدیدتر و عمیق‌تر را داشته باشد.

    این تکنیک باعث گرم شدن کل بدن خواهد شد و به شما کمک خواهد کرد بدون احساسِ دردهایِ جانبیِ شکم بدوید.

  • ۵ ایده برای تهیه‌ی غذاهای غیرپختنی کمپینگ

    ۵ ایده برای تهیه‌ی غذاهای غیرپختنی کمپینگ

    تغذیه‌ی خوب در یک ماجراجویی بدون آتش…
    یک آخر هفته‌ی گرم تابستانی، زمانی مناسب برای یک برنامه‌ی کمپینگ، کوه‌پیمایی یا دره‌نوردی خواهد بود؛ اما در این فصل از سال، برپاکردن آتش ریسک بزرگی برای محیط زیست به‌همراه خواهد داشت.
    خوشبختانه شما با این ۵ خوراکی مفید می‌توانید بدون نیاز به آتش، وعده‌های غذایی خوشمزه و کاملی برای خود آماده کنید.

    منبع: SEA TO SUMMIT

    ۱. کوس‌کوس فوری

    • ۱/۲ پیمانه کوس‌کوس فوری را به یک پیمانه آب اضافه کنید.
    • بگذارید برای حدود ۱۵ دقیقه خیس بخورد.
    • آن را آبکش کنید.

    این غذا برای کوه‌پیمایی و دوچرخه‌سواری بسیار مناسب است؛ چراکه بخاطر حجم و وزن کمی که دارد، حمل آن بسیار آسان است. همچنین منبع غنی از کربوهیدارت بوده و این همان چیزی‌ست که بعد از یک پیمایش طولانی به آن نیاز دارید. در پایان روز جایگزین مناسبی برای برنج در وعده‌ی غذایی شما خواهد بود ویا می‌توانید هرزمان که دوست داشته باشید چند قاشق از آن را مصرف کنید.

    برای تهیه‌ی سالاد کوس‌کوس، آن را با خیار، گوجه، فلفل دلمه، ماهی تن و کمی آب لیموترش مخلوط کنید.

    ۲. سبزیجات خشکِ منجمدشده

    • ۱/۲ پیمانه سبزیجات (که به روش انجمادی خشک شده) را به ۱/۲ پیمانه آب اضافه کنید.
    • بگذارید برای حدود ۱۰ دقیقه خیس بخورد.
    • آب اضافه را دور بریزید.

    در یک سفر چند روزه، کنترل و بررسی مواد غذایی که به بدنتان می‌رسد، کار سختی خواهد بود. سبزیجات منبع غنی از ویتامین‌ها و مواد معدنی هستند؛ با اضافه کردن آن‌ها به وعده‌های غذایی خود مانند پلو، نودل و بوریتو مواد مورد نیاز بدن خود را تامین کنید. حتی برخی از برندها این غذا را با «کیسه‌های هوشمند خودگرم‌شونده» ارائه می‌دهند.

    سبزیجات خود را با یک وعده برنج فوری، بیکن خشک، روغن کنجد، پودر سیر، پودر زنجبیل و نمک مخلوط کرده تا یک «چاهان» بدون نیاز به آتش، آماده کنید.

    قاشقی نارنجی رنگ درون کاسه‌ای به رنگ سبز فیروزه‌ای در دست با منظره‌ای از طبیعت

    ۳. آجیل (Trail mix)

    در اینجا منظور از آجیل (Trail mix) ترکیبی از میوه‌ی خشک و دانه‌های مغذی است. این ترکیب منبع غنی از چربی، قند و کربوهیدرات است. تریل‌میکس یک خوراکی همه‌کاره است که می‌توان از آن برای صبحانه، ناهار و شام استفاده کرد. می‌توانید آن را با گرانولا، غلات صبحانه و جو دوسر مخلوط کرده یا به‌عنوان چاشنی درکنار پلو، انواع سالاد و دسر استفاده کنید.

    ۴. عسل

    یکی از ویژگی‌های مهم عسل آن است که در طولانی‌مدت فاسد نمی‌شود. شما می‌توانید عسل را با سرکه‌ی بالزامیک یا سس سویا ترکیب کرده و روی غذای خود بریزید. یک نوشیدنی عسل-آبلیمو، یک پنکیک عسلی و هزار و یک ترکیب دیگر می‌تواند ایده‌هایی برای مصرف این ماده‌ی اعجاب‌انگیر به شما دهد.

    ۵. گوشت گاو خشک، توفو و ماهی تن

    ایده‌ی خوبی است که همیشه مقداری غذای پروتئینی به همراه داشته باشید؛ برای این منظور، انتخاب‌های زیادی وجود دارد که می‌تواند نیاز بدن شما را تامین کند.

    اگر طرفدار گوشت هستید، گوشت گاو خشک (Jerky) انتخاب مناسبی برای شماست، چرا که بخاطر وزن سبکش، مشکلی برای حمل آن نخواهید داشت. فقط کافیست مقداری از آن را تکه‌تکه کرده و به وعده‌ی غذایی‌تان اضافه کنید.

    کنسرو ماهی تن یا سالمون بهترین خوارکی‌هایی هستند که بدون نیاز به پختن می‌توانید آن را به‌تنهایی به‌عنوان یک میان‌وعده مصرف کرده یا به پلو، سالاد یا ساندویچ خود اضافه کنید.

    توفو یا پنیر سویا به‌آسانی همه جا یافت می‌شود و نیازی به یخچال برای نگهداری ندارد (دقت کنید که بعد از باز کردن، باید تمام آن را مصرف کنید)؛ ازاین‌رو این غذا را نیز به لیست غذاهایی که نیازی به پختن ندارند و می‌توانید از آن در کمپینگ‌های خود استفاده کنید، اضافه می‌کنیم.

    درباره‌ی نویسنده

    برندی (Brandi Wahl) و ونسا (Vanessa Hidayat) نویسنده‌ی این مقاله، زوج علاقه‌مندی هستند که The Camp Stove Chef را پایه‌ریزی کرده‌اند.

    برندی بیشتر از ۲۰ سال است که در صنعت گردشگری فعالیت دارد و در آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا راهنمایی گروه‌های گردشگری است.

    ونسا سرآشپزی است که دوست دارد آشپزخانه‌ی خود را به طبیعت برده تا دستورپخت‌های خوشمزه‌ای برای برنامه‌های کمپینگ آماده کند.

  • ۷ نکته برای افزایش استقامت و تحمل در ورزش دو

    ۷ نکته برای افزایش استقامت و تحمل در ورزش دو

    در آینده‌ی نزدیک، روزی فرا خواهد رسید که در آن، مسافتی که اکنون برای شما غیرممکن بنظر می‌رسد، یک مسیر راحت و آسان خواهد بود. آن زمان، در واقع میزان استقامت و تحمل شما افزایش یافته است. شاید نمی‌توان گفت که یک روز، دو ماراتن برایتان آسان می‌شود؛ اما روزی می‌رسد که آنچه امروز برای شما چالش‌برانگیز است، بسیار راحت خواهد شد.

    منبع: adidas RUNTASTIC

    افزایش استقامت در ورزش دو رابطه‌ی مستقیمی با پشتکار و پیوستگی تمرینات شما و رسیدن به تناسب اندام دارد (چند بار تمرین در هفته برای هفته‌های متوالی). هیچ راه‌حل سریعی وجود ندارد؛ به طور کلی ۱۰ روز تا ۴ هفته طول می‌کشد تا نتیجه‌ی تمرینات خود را ببینید. مدت زمان نتیجه‌گیری به نوع تمرینات شما بستگی دارد؛ نوع دویدن شما می‌تواند یک محدوده‌ی کوتاه و سرعتی تا یک دو طولانی و آهسته را دربر گیرد.
    قبل از شروع تمرینات افزایش استقامت، شما باید ارزیابی دقیق و صادقانه‌ای از وضعیت فعلی توانِ هوازی خود داشته و براساس آن کار کنید. خواه یک دونده‌ی تازه‌کار باشید که به دنبال رسیدن به هدف اولیه‌ی ۵ کیلومتر دو است یا یک دونده‌ی حرفه‌ای که بدنبال افزایش توان و استقامت خود برای مراحل آخر دو ماراتن؛ در هر صورت ضرب‌المثل «زن می‌خوام، زود می‌خوام.» را فراموش نکنید، تمرین خیلی زیاد و خیلی سریع فقط باعث فشار بیش‌از حد و آسیب‌دیدگی می‌شود.

    ۱. تمرین منظم و منسجم

    برای افزایش ظرفیت هوازی و بالا بردن استقامت خود برای بیشتر دویدن، شما نیازمند تمرینات مداوم و منظم هستید. تمرینات پیوسته سیستم هوازی شما را پایه‌ریزی کرده، ظرفیت و توان هوازی (میزان توانایی جذب اکسیژن توسط ماهیچه‌های) شما را افزایش داده و عضلات شما را تقویت می‌کند.
    زمانی که می‌خواهید به برنامه‌ی هفتگی خود تمرینی اضافه کنید، این کار را به آرامی و خیلی راحت انجام دهید؛ سرعت در پی افزایش استقامت بوجود می‌آید! هدف اولیه‌ی خود را روزی ۳۰ دقیقه و ۳ تا ۴ روز در هفته قرار دهید. علاوه‌براین در یکی از این ۳-۴ روز، سعی کنید مسافت بیشتری نسبت به روزهای دیگر بدوید.

    استمرار و تداوم در تمرین، کلید رسیدن به استقامت در ورزش دو است.

    ۲. دویدن طولانی

    تنها راه برای بیشتر دویدن، «بیشتر دویدن» است. حتی شده ۵ تا ۱۰ دقیقه یا ۱ تا ۱٫۵ کیلومتر بیشتر از بار قبل بدوید. شاید بنظر چیز زیادی نرسد اما همین مقدارهای کم روی هم انباشته می‌شوند. هنگامی که شما برای دو نیمه‌ماراتن یا ماراتن تمرین می‌کنید، طولانی‌ترین تمرین هفته، باید ۳۰ تا ۵۰ درصد جمع مسافت کل تمرینات هفته‌ی شما باشد. تمرین طولانی هفته را خیلی آهسته و با ضرب‌آهنگی یکنواخت انجام دهید؛ بسیاری از افراد سعی می‌کنند که در مسافت‌های طولانی، سریع بدوند؛ در نتیجه به سختی تمرین خود را به پایان می‌رسانند. آرام بدوید و روی کل مسیر تمرکز کنید. فراموش نکنید که سرعت در پی افزایش استقامت بوجود می‌آید.

    آرام بدوید و روی کل مسیر تمرکز کنید.

    ۳. دویدن با ریتم یکنواخت

    این نوع دویدن، معمولا در مسافت کمتر اما با سرعت بیشتری نسبت به یک تمرین معمولی انجام می‌شود. تمریناتی از این دست، به بدن شما یاد می‌دهد که چگونه هرچه سریع‌تر، اسیدلاکتیک را از جریان خون پاک‌سازی کند؛ در نتیجه می‌توانید قبل از آنکه افزایش اسیدلاکتیک و خستگی، سرعت شما را کم کند، میزان بیشتری بدوید. این امر باعث بهبود ضرب‌آهنگ دویدن و انجام راحت‌تر برنامه‌ی سرعتی شما خواهد شد. این نوع دویدن، کلید اصلی بهبود سرعت دو شماست.

    دویدن با ریتم یکنواخت باید با سرعتی نه چندان راحت و نه خیلی سخت، به مدت ۲۰ تا ۴۰ دقیقه و برای بیشتر دوندگان حرفه‌ای تا ۶۰ دقیقه ادامه یابد. نباید آنقدر به خودتان فشار بیاورید که به نفس‌نفس بیوفتید، اما باید با سرعتی بدوید که در عین‌حالی‌که شما را به چالش می‌کشد، احساس کنید که می‌توانید تمام مسیر را بدوید.

    یک خانم با لباس مشکی و بادگیر قرمز رنگ در حال درجا زدن

    ۴. خوردن برای استقامت

    کربوهیدارت‌ها!
    به عنوان یک دونده، شما می‌بایست ۵۵ تا ۶۵ درصد کالری روزانه خود را از کربوهیدرات‌ها تامین کنید. شما مجبور نیستید در هر وعده‌ی غذایی، تلی از ماکارونی بخورید، اما باید میزان کربوهیدرات مصرفی خود را رصد کرده تا مطمئن شوید که برای تمرینات شما کافی است.
    بسیار ضروری‌ست که وعده‌ی غذاییِ قبل از دویدن‌های طولانی، بر پایه‌ی کربوهیدارت باشد؛ تا انرژی لازم برای تمام لحظات دویدن شما را تامین کند. اگر خسته هستید یا توان تمام کردن برنامه‌ی دو خود را ندارید، کربوهیدارت مصرفی خود را افزایش دهید. همیشه به‌دنبال کربوهیدرات‌های پیچیده (مانند انواع غلات کامل، برنج قهوه‌ای و بلغور جو دوسر) بجای کربوهیدارت‌های تصفیه شده و غذاهای پرشکر (که باعث بالا رفتن قند خون شما می‌شود) باشید. افزایش قند خود همیشه در پی آزاد شدن ناگهانی مقدار زیادی قند در خون اتفاق می‌افتد.

    ۵. ریکاوری و استراحت

    هرچه بیشتر می‌دوید، بدن خود را بیشتر تحت فشار قرار می‌دهید؛ بنابراین مطمئن شوید تا تمرین بعدی، بدن شما به خوبی استراحت کرده باشد. یک ریکاوری خوب شامل «غذای مناسب»، «تمرینات کششی» و «خواب کافی» می‌شود.

    حداکثر تا ۳۰ دقیقه بعد از پایان تمرین دو، یک وعده‌ی غذایی کوچک شامل کربوهیدارت و پروتئین مصرف کنید. این پنجره‌ی زمانی، بهترین بازه‌ایست که بدن شما می‌تواند مواد مغذی برای سوخت‌گیری مجدد و ریکاوری دریافت کند. تمرکز برروی این موضوع باعث می‌شود بین وعده‌های تمرینی، ریکاوری لازم را انجام داده، در تمرین بعدی عملکرد بهتری داشته و با احساس بهتری تمرین را به پایان برسانید.

    ۶. بهینه دویدن

    دونده‌ی کارآمدتری خواهید بود اگر برروی تکنیک‌های دویدن خود بیشتر کار کنید. اگر موثرتر و باکیفیت بهتری بدوید، بدون آنکه خسته شوید و انرژی زیادی از دست دهید، توان آن را خواهید داشت که زمان و مسافت بیشتری را بدوید. تکنیک خوب از قدم‌های بلند آغاز می‌شود (تصور کنید یک طناب شما را به بالا می‌کشد)، در هنگام گام‌برداری سعی کنید پایتان در مرکز ثقل بدن فرود آید و ریتم گام‌برداری‌تان حدود ۱۷۰ تا ۱۸۰ گام در دقیقه باشد. اگر اضافه‌وزن دارید، کم‌کردن وزن باعث می‌شود موثرتر و مفیدتر بدوید.

    تصویر کراپ شده‌ی دو دست در حال بستن بند کفش سفید رنگ با سه خط صورتی همراه با جوراب سفید با برند آدیداس

    ۷. بازی با ذهن

    دویدن بیشتر از آنچه به آن عادت دارید، ترسناک است، اما مطئن باشید که از پس آن بر‌می‌آیید. ذهن خود را قبل از شروع طولانی‌ترین تمرین هفته، آماده کنید؛ این کار باعث می‌شود دویدن برایتان آسان‌تر شود.
    راه‌های زیادی برای کاهش «ترسِ از مسیرهای طولانی» وجود دارد. به عنوان مثال در هر بار بیشتر دویدن، ۱٫۵ کیلومتر یا ۲ برابر مسافتی که راحت می‌دوید یا به اندازه‌ی مسافتی که می‌توانید با کمی فشارِ بیشتر بدوید، به طولانی‌ترین مسیر خود اضافه کنید. یک مسیر ۱۰ کیلومتر + ۳ کیلومتر دویدن آهسته، از دویدن یک مسیر ۱۳ کیلومتری، راحت‌تر بنظر می‌رسد.

    امیدوارم این مقاله به شما کمک کند تا درک بهتری از بالا بردن استقامت برای دویدن بدست آورده و مسافت‌های طولانی‌تری را بدوید.

  • صعود قله مورگل

    صعود قله مورگل

    برای هرکسی، داستان رفتن به یک قله، متفاوته…
    گاهی ممکنه بری کوهی که نه می‌شناسیش، نه براش برنامه‌ریزی داشتی و نه آرزوت بوده؛ ولی رفتی چون پیش آمده که بری.
    گاهی با آرزوی رفتن به بام ایران کوهنورد میشی، گاهی برای آرزوهایی بزرگتر…

    من اما یک روز ایستاده بر تپه‌ای، خیره به قلل دنا، با خودم گفتم: سال آینده باید رفته باشی این قله‌ها رو.
    در اون قاب تصویر، مورگل تنها قله‌ی باقی‌مونده بود که تا ۲۵ تیر ۱۴۰۰ صعودش نکرده بودم. زیبا، جذاب و متفاوت.
    کوهی که به واسطه‌ی نداشتن هیچ «ترین»ی مهجور مونده و کمتر آروزی صعود کسی هست.
    نه بلندترینه، نه سخت‌ترینه، نه فنی‌ترینه و نه زیباترین. و از اونجایی که شاید به قول استادی، کوهنوردها بیشتر درگیر «ترین‌ها» هستند، توجه چندانی به این قله نمیشه.
    برای من اما که قبل از کوهنورد بودن، یک رویاگردم؛ مورگل غایت رسیدن به یک رویا بود.

    نمی‌دونم چرا روزگار در یک هفته، برنامه رفتنم رو بهم ریخت و هفته‌ی بعدش مورگل رو به من هدیه داد.
    این داستان منه از سفر سخت و دیربه‌دست‌آمده از مورگل.

    جزئیات کسل‌کننده‌ی این برنامه

    • نام قله: مورگل
    • ارتفاع: ۴۴۲۶ متر از سطح دریا
      مثل خیلی از قله‌های دیگه، سرِ ارتفاع قله‌ی مورگل، اتفاق‌نظر نیست. این عددِ روی قله است. اما برخی منابع ارتفاع قله رو ۴۳۸۰ اعلام کردن.
    • روستای خفر تا جان‌پناه: ۳ کیلومتر
    • جان‌پناه تا قله: ۴٫۷۵ کیلومتر

    موقعیت جغرافیایی

    • رشته‌کوه دنا ۵۲ قله‌ی بالای ۴۰۰۰ متر داره (بیشترین مجموعه قلل بالاتر از ۴۰۰۰ متر در ایران).
    • مورگل در میانه‌ی این رشته‌کوه قرار گرفته و جزئی از خط‌الراس مرکزی دنا به حساب میاد.
    • مسیر رایج صعود به این قله از روستای خفر هست.
    • چشمه‌ها: جان‌پناه و چند چشمه و برف‌آب در مسیر قله‌ی قاش‌مستان.

    این شما و این داستان سفر ما

    قرارمون ۱۰ دقیقه به ۶ صبح بود. برای اولین با ما با تاخیر رسیدیم. گیرم ۲ دقیقه؛ ولی خب تاخیر بود دیگه…
    خدا رو شکر از ما دیرتر هم اومدن، از اون بدتر اینکه مثل سرویس مدارس، قدم‌به‌قدم ایستادن و بچه‌ها رو سوار کردن. و به این شکل بود که تازه حدود ساعت ۷ صبح از پلیس‌راه شیراز گذر کردیم به سمت یاسوج.

    صبحونه رو تو ماشین خوردیم و طبق معمول، من خوابیدم تا برسیم به مقصد.
    راننده خیلی تند می‌رفت، برای همین در پرش از سرعت‌گیرها از خواب می‌پریدم.
    ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه به روستای خفر رسیدیم. روستایی کوچک، با امکاناتی محدود که به واسطه‌ی بودن در مسیر صعود قله‌ی قاش‌مستان (یکی از قلل دنا که «ترین»های زیادی داره، از جمله بلندترین قله‌ی استان کهگیلویه‌وبویراحمد) کمی رونق گرفته و بهتره اگه خریدی برای صعود دارید، قبل از این روستا انجام بدید.

    انتهای روستا خانه‌ی کوهنوردی هست که من بسیار دوستش دارم، اما ما رفتیم کمی پایین‌تر از اون به «خدمات گردشگری برج آسمان» برای نهار و استراحت.

    محیط خوب و دنجی داشت،آقای موسوی و همسرشان گلی خانم میزبان‌های دلنشینی بودن. بعد از نهار هم با دمنوش آویشنِ شیرین شده با نبات ازمون پذیرایی کردند که بسی چسبید.

    هماهنگ کردن مکان برای گروه بسیار دوراندیشانه بود.
    از ساعت ۱۲ تا ۱۵:۳۰ اونجا نشستیم!
    منم که حوصله‌م همیشه دمِ سررفتنه، حسابی کلافه شده بودم. اگر من برنامه‌ریز بودم، کمی دیرتر از شیراز حرکت می‌کردیم.
    معطلی‌هایی که کاریش نمیشه توش کرد، استراحت درستی هم نمیشه داشت، جز تحلیل بردن انرژی چیزی نداره.

    خلاصه که ساعت ۱۵:۳۰ دقیقه گروهِ اول با نیسان راهی شدیم. از جایی که روستا تمام میشه، از میون باغات سیب تا پای کار مسیر نسبتاً طولانی هست که موقع رفتن شاید ضرورتش رو احساس نکنید اما بعد از بازگشت از قله، وجود وسیله نقلیه حکم خوشبختی رو داره. گروه‌های محدودی اقدام به کرایه نیسان میکنن، اما من خیلی خوشحال بودم از اینکه سرپرستمون این مهم رو درک کرده بود.

    تا تمام گروه جمع بشن و حرکت کنیم، ساعت ۱۶:۲۰ دقیقه بود.
    بدون گرم کردن، تو آفتاب و گرمای هوای، با کوله‌ی خیلی سنگین و سرعت نسبتا زیادی شروع به حرکت کردیم. از همون ابتدایی کار میشد فهمید که تک تک اعضای گرچه چقدر توانمند هستند.
    پیش خودم گفتم، وای چقدر من ضعیف شدم. واقعا داشتم کم میاووردم! تو همین فکرها بودم که «هابیل» حالش بد شد.
    تو چه ارتفاعی؟ حدود ۲۷۰۰.
    قطعا مسئله ارتفاع‌زدگی و اینها منتفی بود. بنابراین دانایانِ گروه به چند مورد شک کردن، غذای سنگین خوردن قبل از پیمایش، مسموم شدن و بلند اعلام کردنِ این نکته که اگه کوهنورد بودی حالت بد نمیشد.
    منِ نادون اما معتقدم همچنان، گرم کردن قبل از شروع فعالیت‌های ورزشی، بسیار مهم‌تر از چیزی هست که فکر می‌کنیم. دست‌کم اگر این پروسه رو نادیده می‌گیریم، میشه کمی آهسته و نرم شروع به حرکت کرد تا دستگاه قلبی‌وعروقی بتونن خودشون رو با وضعیت جدید تطبیق بدن.

    با توجه به استدلال خودم، کمی کوله‌ی هابیل رو سبک و بخشی از بار رو به کوله‌ی من و یک کیسه‌خواب به کوله‌ی سرپرست گروه، منتقل کردیم.
    نوشیدنی‌های ورزشی و قندی بهش دادم و ادامه دادیم.
    زمان معمول رسیدن به جان‌پناه ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه هست؛ اما با وجود ایستادن‌ها و… ما ۲ ساعته به جان‌پناه قاش‌مستان رسیدیم.

    اینقدر از حرف‌ها و جوی که ایجاد شده بود نارحت بودم که قید صعود رو زدم.
    موقعی که تو باد شدید، چادر رو نصب کردیم و مشغول تهیه‌ی شام بودیم، به «هابیل» گفتم: من با این گروه، مورگل نمیام.
    هابیل گفت: صبح تصمیم بگیر، هرچی گفتی همون رو انجام میدیم.
    شب بدی بود، نمی‌دونم خوابیدم یا نه، فقط می‌دونم بدنم درد میکرد.
    ساعت ۳:۳۰ دقیقه که بیدار شدیم، گفتم نمیام.
    رفتم بیرون از چادر، از آسمون شب عکس بگیرم که کهکشان راه شیری درست از پشت سایه‌ای که مورگل بود، دمیده بود.
    انگار که نشونه‌ای باشه برای رفتن.

    برگشتم تو چادر. هابیل کوله‌ها رو آماده کرده بود، از قبل هم می‌دونست انگار که رفتنی هستیم.
    کمی چای‌نبات و بیسکوییت خوردیم؛ که برای شروع پیمایش عالی بود.
    قبل از آماده شدن گروه، گرم کردیم که بلای روز قبل یا بلاهای جسمانی بدتری سرمون نیاد. که البته خوشبختانه سرپرست بعد از جمع شدن اعضا، پروسه‌ی گرم کردم رو توسط یکی از اعضا، گیرم با چند اشتباه انجام دادن.

    جالب اینجا که در کل مسیر اینقدر از من ایراد گرفته شد که تا در کل دوره‌ی کوهنوردیم اینقدر ازم انتقاد نشده بود.

    هی حالم داشت بد و بدتر میشد، غمگین و غمگین‌تر…
    می‌فهمیدم که تازه‌واردم و اون‌ها برای ثابت کردن برتری و حقانیت‌شون ناخودآگاه این کار رو انجام میدن. مسیر هم که معلوم نبود چیکار می‌خوان کنن. ۱۰ قدم می‌رفتیم، می‌ایستادیم، gps چک می‌کردیم و دوباره راه می‌افتادیم.
    خلاصه که اصلا نیافتن راه مورگل رو؛ و در مسیر قاش‌مستان صعود کردیم.

    به اولین یخچال که رسیدیم، از کل ۱۸ نفر گروه، ۳-۴ نفر کرامپون بستیم و بقیه معمولی عبور کردن.
    نمی‌دونم کار درستی بود یا نه، اما بنظرم خوبه که احتیاط کنیم. گاهی کمی ترسو باشیم، اما بیشتر زنده بمونیم.

    بالاخره تا نزدیکی قاش‌مستان رفتیم و زیر شیب منتهی به قله‌ی قاش‌مستان، جهت مسیر رو به سمت قله‌ی مورگل تغییر دادیم.
    شیب این بخش از مسیر، وحشتناک زیاد بود، پاکوب درست‌حسابی هم نداشت و به نظرم که اصلا مسیر درستی نبود. خلاصه که با هر بدبختی که بود، رسیدیم به گردنه‌ی بین دو قله.

    هنوز صبحانه نخورده بودیم و به‌شدت گرسنه بودم. مسیر سخت بود و تا همین جای مسیر نزدیک به ۶ ساعت بود که داشتیم پیمایش می‌کردیم.
    تازه باید از سمت رخِ جنوبیِ قله تراورس می‌کردیم تا قله رو دور بزنیم و از رخِ شرقیش صعود کنیم.

    اگه مورگل رو نمی‌شناسید، باید بگم که تا حدود ارتفاع ۴۱۰۰ متری، شیب زیاد و ریزال داره. بعد از اون، کوه حالت دیواره‌های سنگی پیدا می‌کنه که از هر جایی اجازه‌ی عبور نمیده.

    تراورس که تموم میشه، تازه دوباره باید صعود کنی، از یک شیب بسیار تند با ریزال.

    حدود ارتفاع ۴۲۰۰-۴۳۰۰ چشمت به دیدار رخِ شرقیِ قله روشن میشه.
    اینجاست که واقعا جا می‌خوری از حجم مسیری که مونده به قله برسی!
    تازه دست‌به‌سنگ‌های مسیر شروع میشه و باید تو اون ارتفاع طی فعالیت‌های بدنی سنگین، خودت رو از سنگ‌ها بالا بکشی. (گویا مسیر بهتر هم داره که خب ما مسیر بدتر رو رفتیم. که فکر نکنم آگاهانه بود.)
    خلاصه که ساعت ۱۲ ظهر به سختی رسیدیم قله.

    چند تا عکس گرفتیم و برگشتیم پایین. بازم مسیر اشتباه، بازم برو بالا بیا پایین.
    ولی خب هرچی بود، سختی مسیر رو پشت سر گذاشته بودیم و همین «امید»، داشت ما رو پیش می‌برد.
    ساعت ۱۴:۱۵ دقیقه بالاخره بهمون اجازه دادن صبحونه بخوریم. (نهار همراه نداشتیم، چون بنا بود ساعت ۱۴ جان‌پناه باشیم، نه تازه ابتدای مسیر بازگشت از قله!)

    شیب زیاد بود، ریزال اذیت میکرد، بخشی از مسیر، سنگ‌های بزرگ و لغزنده‌ای بود که مدام زیر پاتو خالی میکرد.
    خیلی سخت با گروهی که حالا پرپر شده بود، ساعت ۱۹:۱۵ دقیقه رسیدیم جان‌پناه.
    من تحمل نداشتم، قبل از جمع کردن چادر پام رو توی آبِ یخِ نهری که از کنار چادر عبور می‌کرد گذاشتم که حقیقتا لذت‌بخش‌ترین تجربه‌ی دنیا بود.

    همه زودتر از ما چادر رو جمع کردند و رفتند. ساعت ۲۰ که ما آماده‌ی رفتن شدیم، خیلی غمگین شدم از این تنها موندن‌مون. اما خوب بود که ما دو تا هم‌دیگه رو داشتیم.

    هرچه می‌رفتیم، مسیر بیشتر کش میومد؛ تاریک بود؛ خسته بودیم و همچنان گرسنه. در راه از چند نفر از اعضا گذشتیم و ساعت ۲۱:۴۵ دقیقه رسیدیم به نیسان. منتظر موندیم بقیه هم برسن و حرکت کردیم به سمت اقامت‌گاه.

    بقیه‌ی گروه که با نیسان اول آمده و حدود ۴۰ دقیقه زودتر از ما رسیده بودن، مشغول صرف شام و استراحت بودن.
    ما هم کمی استراحت کردیم.
    از آقای موسوی و گلی خانم محصولات محلی خریدیم و ساعت ۲۲:۵۰ دقیقه به طرف شیراز به‌راه‌افتادیم. با آقای راننده‌ای که اگه یادتون باشه، اونقدر تند می‌رفت که از روی تمام سرعت‌گیرها پرواز رو تجربه می‌کردم و فرود آمدن برروی مهره‌های انتهایی ستون فقرات رو.
    آخر هم یکی از دوستان چنان در پرواز اوج گرفت که با سقف ماشین برخورد کرد و سرش جراحت برداشت. یک دعوای زیبا هم تجربه کردیم و شکایت به ۱۱۰ از راننده…
    اونقدر جو متشنج بود که در اولین ایستگاه ممکن، ساعت ۴:۲۸ دقیقه‌ی صبح پیاده شدیم.

    کلا اعضای تیم خیلی رفتار دوستانه‌ای با هم نداشتن و مدام با هم برخوردهایی می‌کردن که برای من یکی عجیب و ترسناک بود.
    ساعت ۵ رسیدیم خونه. تن‌مون پر از اضطراب و تنش بود. با تمام خستگی به سختی خوابمون برد…

    چیزهایی که از این سفر یاد گرفتم

    ۱. فقط وقتی برید صعود قله‌ای، که بدونید می‌تونید به تنهایی هم اون قله رو صعود کنید.
    با تکیه بر سرپرست یا دوست و رفیق، پا به کوه نذارید.

    تو در کوه تنهایی، گرچه با گروه باشی.

    تجربه‌ی من

    ۲. برای هر قله‌ای که تابه‌حال نرفتید، «راهنما» بگیرید. اگر با گروه هستید و اگر در مقابل‌شون احساس مسئولیت می‌کنید.
    ۳. بیشتر از ۵ نفر بهتره مورگل نرید.
    ۴. اگر می‌خواید مورگل و قاش‌مستان رو باهم صعود کنید، بهتره در کاسه‌ی زیر قله‌ی قاش‌مستان کمپ کنید؛ نه در جان‌پناه.
    ۵. اگر قراره با غریبه‌ها همنورد باشید، خودتون رو به لحاظ روحی آماده کنید.
    ۶. تو ارتفاع خوب نفس بکشید و مدام ریزه‌خواری کنید.
    ۷. کشک تو ارتفاع عالیه.
    ۸. نون‌خشک‌یزدی هم عالیه.