گزارش برنامه‌ صعود برم فیروز

مجبورم پیش از اینکه یک‌راست برم سراغ روایت ماجراجویی‌مون، قبلش کمی با گفتن اطلاعات زمینه‌ای حوصله‌تون رو سر ببرم.

اطلاعات قله

نام قله: برم فیروز (رشته‌کوه زاگرس)
راستش رو بخوایید اسم قله «ریزبلند» هست. اما از اونجایی که یک دریاچه‌ی جذاب قبل از این قله خودنمایی می‌کنه، بنابراین بیشتر افراد این قله رو به نام برم فیروز میشناسن.

جغرافیای قله:
این قله در ۹۰ کیلومتری شمال غربی شیراز، در حدود ۱۴ کیلومتری سپیدان قرار گرفته.
با ارتفاع ۳۷۲۰ متر از سطح دریا، این قله دومین قله‌ی بلند استان فارس به‌حساب میاد.

برای رسیدن به این قله معمولا دو مسیر رایج وجود داره:

  • کمی قبل‌تر از پیست پولاد کف
    این مسیر ۲٫۷۶ کیلومتره و از بعد از چشمه‌ی دوم تا رسیدن به دریاچه، شیب نسبتا تندی داره ولی کوتاه‌ترین مسیر دسترسی به برم فیروزه.
    به نسبت مسیر بعدی پوشش گیاهی کمتری در بهار داره و اگر قصد دیدن لاله‌های واژگون رو دارید باید بگم که تو این مسیر لاله‌ای درکار نیست و باید مسیر دوم رو انتخاب کنید.
  • مسیر دوم
    شیب این مسیر اصلا زیاد نیست اما طول مسیر حدود ۴٫۹۱ کیلومتره. اگر هوا آفتابی و گرم باشه اصلا رفتن از این مسیر رو پیشنهاد نمی‌کنم. برخلاف مسیر قبلی اینجا خبری از چشمه نیست؛ پس هوای آب‌تون رو داشته باشید.
    پیمایش این مسیر خیلی آسونه و اونقدر پوشش گیاهی زیبایی از گون، لاله‌ی واژگون، سنبل کوهی، جاشیر و… داره که جادوتون میکنه؛ البته می‌دونید که فصل لاله‌ها در این منطقه از حدود ۲۰ فروردین تا نهایت ۲۰ اردیبهشت‌ماه هست.
  • چندین مسیر دیگه هم برای رسیدن به این زیبا وجود داره که می‌تونید در wikiloc همه رو پیدا کنید.
  • از دریاچه تا قله هم، دو مسیر هست با دو شیب متفاوت، که در زیر می‌تونید اطلاعاتش رو ببینید.
    مسیر رایج‌تر صعود به قله با شیب کمتر، ۴٫۱۴ کیلومتره.

۲٫۵۵ کیلومتر۴٫۹۵ کیلومتر۴٫۱۴ کیلومتر۲٫۸۶ کیلومتر

جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

برای آیندگانی که متن رو می‌خونن باید بگم که در روزگار کنونی، ما با همه‌گیری بیماری کرونا دست‌وپنجه نرم می‌کنیم.
پیک چهارم کرونا رو تازه رد کردیم و بعد از چندین هفته قرمز بودن، استان فارس کم‌کم داره به طرف زرد شدن حرکت میکنه. اما این دلیل نمیشه که راه رسیدن به قله‌های زیبای این منطقه بسته نباشه!

ما دقیقا ۶ صبح از شیراز حرکت کردیم و ساعت ۷:۳۸ رسیدیم به خروجی سپیدان و ایست بازرسی که اجازه ورود به منطقه رو از گردشگران و کوهنوردان سلب میکرد.
مینی‌بوس مینی‌بوس آدم بود که بسیج منطقه برشون می‌گردوند و اجازه‌ی ورود نمی‌داد.
همه‌گیری ویروس… پیک چهارم! مینی‌بوس… می‌دونم می‌دونم ترکیب خطرناکیه… اما متاسفانه اینجا دستورالعمل‌ها شفاف نیست و هرکسی به شیوه‌ی خودش ماجرا رو تحلیل میکنه و با کرونا رفتار.

ما اما سه نفر بودیم با خودرو شخصی، تحلیل ما این شکلی بود:
کوه فضای بازه، تو ماشین هم ماسک می‌زنیم، پنجره‌ها رو باز می‌ذاریم، از وسایل هم استفاده نمی‌کنیم و… اما خدایی در خانه هم نمی‌تونیم بمونیم همش!

البته که از قبل می‌دونستیم ممکنه راه بسته باشه و روی یک واسطه برای دور زدن ممنوعیت حساب کرده بودیم.
خلاصه ساعت ۸:۱۰ فهمیدیم، راهی برای عبور از این ایست بازرسی نیست و آقای واسطه هم گوشیشون خاموشه!!!
به معنای دقیق کلمه با دستانی درازتر از پا، برگشتیم. جایی بین جاده‌ی شیراز-یاسوج ، صبحانه خوردیم تا حدود ساعت ۹:۳۰ که آقای واسطه بالاخره پاسخ دادند و ما به شکل معجزه‌آسایی ۱۰ صبح پای کار بودیم.
و خب مسلم بود که قله بی‌قله!

حرکت به سمت برم فیروز

من یک برنامه‌ی دقیق داشتم؛ ساعت‌به‌ساعت و دقیقه‌به‌دقیقه همه چیز رو برنامه‌ریزی کرده بودم و حالا هیچی سر جاش نبود! حتی اون همه چک کردن آب‌وهوا!
من اعضا رو مجبور کرده بودم، بیس بپوشن، دستکش و کاپشن و پلار و گورتکس همراه بیارن. اونقدر مطمئن بودم بارندگی خواهیم داشت که حتی گفته بودم پانچو هم لازمه… اونم نه برای بارون!!! برای برف!
حالا رسیدیم پای کار…
آسمون آبیِ آبی!
دریغ از یک لکه ابر!
هوا گرم!
آفتاب هم کل مسیر پهن شده بود رومون.
تازه تو این مسیر که بخاطر دیر شدن ساعت حرکت‌مون انتخاب کردیم، خبری از لاله هم نیست که نیست.
خلاصه که کل ۱ ساعت و ۳۵ دقیقه که تا دریاچه رفتیم، هر نوع طنزی که فکرش رو بکنید در باب من و آسمون و هواشناسی ساختن و کلی تیکه بارم کردن.

به دریاچه که رسیدیم، با وجود راهی که بسته بودند، جمعیت کوهنوردها قابل توجه بود.
بعد از چند دقیقه عکاسی، هوا رنگ عوض کرد. باد شروع شد و تکه ابرهای پنبه‌ای (کومولوس) کوچولو کوچولو در آسمون پدیدار شد و در کمتر از نیم ساعت، چهره‌ی آسمونِ آبی، به آسمونِ برفی تغییر رنگ داد و بله… برف شروع به باریدن کرد!
حس یک پیشگوی رستگار شده رو داشتم که پیشگوییش به حقیقت پیوسته. خودم رو در سکوی افتخار می‌دیدیم و اعضای گروه رو برای اون همه کنایه‌ای که بهم زده بودن، شماتت می‌کردم.
با اینکه هوا قصد داشت مجال موندن رو ازمون بگیره، اما ما جان‌سخت‌تر از این حرف‌ها بودیم و تا ساعت ۱۳:۲۰ لذت بردیم از برمِ فیروزه‌ایی.

بازگشت

لاله‌های واژگون داشت تیم رو به دو دسته تقسیم میکرد، که با هم توافق کردیم همگی از مسیر طولانی‌تر به پایین کوه برگردیم که دیدن لاله‌ها هم نصیبمون بشه.
تنها مشکل، رسیدن به ماشین‌ها بود، که قرار شد یا با ماشین عبوری یا پیاده فاصله ۵ کیلومتری این بین رو طی کنیم.

شاید من کوهنورد خوبی نیستم، یا شاید هنوز این رشته ورزشی رو به درستی درک نکردم اما برای من دیدن لاله‌های واژگون، باریدن برف در گرمای نیمه‌ی اردیبهشت حتی بیشتر از رسیدن به قله، هیجان‌انگیز و شورآفرینه.
به زبان ساده بخوام بگم، لذت صعود برای من، کمتر از لذت طی کردن آگاهانه‌ی مسیره.

اینکه کوه رو ببینم، بشنوم، ثبت کنم و در حضورش امتداد پیدا کنم، برای من نهایت خوشبختیه!
قله‌ها، فقط نقطه‌ای از یک کوه هستند، و این تمام کوه نیست.

غمگینم می‌کنه این تصور که برای بیشتر کسانی که کوه میرن، رسیدن به یک نقطه می‌تونه اینقدر رقابت، کشمکش، حسادت و نفرت ایجاد کنه.
بگذریم… بازگشت از مسیر لاله‌ها، بی‌نظیر بود. همه چیز دست‌به‌دست هم داد تا در لحظه‌ای درست در مکانی درست باشیم.
بسی عکس و فیلم گرفتیم و سرازیر شدیم پایین.
شیب این مسیر بجز حدود ۳۰۰ متر منتهی به دریاچه، بسیار کمه و شبیه به پیاده‌رویه.

بعد از ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه به پایان کار رسیدیم که در واقع اول چالش «حالا چجوری بریم سمت ماشین‌هامون» بود.
گفتم که حدود ۵ کیلومتر فاصله داشتیم اون هم با شیب!
گوگل‌مپ می‌گفت یک ساعتی پیاده راهه‌.
بعد از اینکه هرچه ایستادیم ماشین عبوری برای طی کردن این مسیر یاریمون نکرد، من و هابیل عهده‌دار شدیم پیاده بریم ماشین‌ها رو بیاریم.
یک کیلومتری رفته بودیم که همنورد دیگرمون با نیسان، جلومون ایستاد و ۴ کیلومتر باقی مونده رو بدین شکل طی کردیم.
درسته که هیچ‌چیز طبق زمان‌بندی من پیش نرفت، یا از مسیرهایی که من انتخاب کرده بودم نرفتیم، اما درست طبق برنامه پیمایش رو تمام کردیم.

و در پایان…

در آخر چند تا نکته رو فکر می‌کنم بهتره بگم.
هوای کوهستان در بهار بسیار متغیره، به چشماتون اعتماد نکنید و لحظه‌به‌لحظه قبل و در حین پیمایش سامانه‌های هواشناسی رو چک کنید.
قله‌ها، حتی ساده‌ترین‌هاشون، در آب‌وهوای نامناسب، ممکنه برای سلامتی‌تون تهدید به حساب بیان. اگر می‌دونید، قبل از ساعت ۱۴ توان و زمان رسیدن به قله رو ندارید حتما از رفتن صرف‌نظر کنید.

لاله‌های واژگون این منطقه بی‌برو برگرد، ارزش دیدن داره، اصلا و ابدا فرصت دیدارشون رو از دست ندید.


دیدگاه‌ها

4 پاسخ به “گزارش برنامه‌ صعود برم فیروز”

  1. فریبا ندری نیم‌رخ
    فریبا ندری

    سلام و درود
    سپاس از گزارش صعود روان و متفاوتی که به اشتراک گزاردید

  2. ریرا نیم‌رخ
    ریرا

    توضیحاتتون جالب بود، بخصوص اشاره به جزئیات

  3. لیلا کارگر نیم‌رخ
    لیلا کارگر

    من که ازخواندن این سفرنامه کوهنوردی ات لذت بردم وحتی بااینکه خودم اون روز اون جا بودم باز باخوندن سفرنامه ات بهم تجربه داد

  4. فروغ رخ مهتاب نیم‌رخ
    فروغ رخ مهتاب

    المیرای عزیز نمیگم عاشقتم چون تکراریه خب چیکار کنم اول حرفام باتو اینا رو همیشه میگم ولی الان نمیگم فقط میگم کارت درسته از عکسا و گزارشت لذت بردم صبونه کنار دریاچه و تو نیسان دلم خواست باشم باهاتون خلاصه اینکه دستمریزاد

ممنون میشم نظرتو بهم بگی…

ایمیلت پیش ما محفوظه… بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *